یادداشت پانیذ مالکی

بینوایان
        بالاخره جلد دوم رو هم تموم کردم. البته با اشک و دل شکستگی :") تماما دلم پیش ژان والژان گیر کرده بود و برای سرنوشت غمگین و محکوم به تنهایی و شکست و فرارش غصه خوردم. هیچ وقت لذت زندگی کردن رو نچشید و هیچ وقت خانواده ای نداشت. ژان والژان گویی به دنیا اومده بود تا روزگار مشت آهنینشو فقط به او بکوبه و حرصشو سر اون خالی کنه..
ویکتور هوگو بهترین کتاب و بهترین کارکترها رو خلق کرده و با این کارش علاوه بر اینکه تونست قلب ما رو لمس کنه، مارو در دو سر مطلق یک خط که یک طرفش خوبی بوده و دیگری بدی نگه داشت و باعث شد که خواننده فکر کنه.. نه فقط یک فکر عادی..بلکه یک فکر عمیق تا وجدان او رو بیدار کنه!
تا به حال قلمی به تمیزی و شیوایی و کاملیِ ویکتور هوگو ندیدم و این مرد رو ستایش میکنم برای اثر فوق‌العاده ای که خلق کرده..
      
9

34

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.