یادداشت زینب
1404/3/2
آلبن عاشق لبخند زنی مرده در زیر آبهای دریاچه می شود، زنی که هر لحظه و همیشه با اوست. با او بیدار می شود، با او حرف می زند، با او زندگی می کند و با او می خوابد. .. دنیای آلبن دنیایی روشن و بسیار زیباست. او عاشق است و این عشق را در همه ذرات هستی می بیند و درک می کند. او مانند هر انسان دیگر رشد کرده و بزرگ می شود، اما نسبت به اطرافیان خود دنیایی متفاوت دارد و همین باعث می شود که از نظر اکثریت، دیوانه و حتی ابله لقب گیرد. <a href="http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=251966">منبع</a> "زندگی به فیلمی از لورل و هاردی شباهت دارد. زنجیره ای از دردهاست که تحمل و سپس منتقل می کنیم.در چنین دنیایی، می خواهید من چه کنم؟ هیچ چیز در این دنیا برایم جالب نیست. من چیزهایی را که در دنیا وجود ندارند، چیزهایی را که اندکی فراتر از دنیا شناورند، ترجیح می دهم. من ترجیح می دهم وارد دنیا نشوم، در آستانه دنیا باقی بمانم. نگاه کنم، بی نهایت نگاه کنم. عاشقانه نگاه کنم. فقط نگاه کنم. در دنیا نبودن مسئله نیست، لطف و رحمت است."
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.