یادداشت
1400/9/23
همه¬ئ ما بی¬نهایت فیلم و سریال جنگی دیده¬ایم. اولین چیزی که در این فیلم¬ها جلب توجه می¬کند چفیه¬ئ دور گردن رزمنده¬ها است. حتی اگر لباس نظامی به تن نداشته باشند، یک چفیه دور گردن دارند که آنها را ازهمه نظامیان دنیا متمایز می¬کند. تقریباً هم همیشه یک حالت تزئینی به نظر می¬رسد. یک چیزی شبیه لباس فرم. شاید خیلی از ماها اصلاً لزوم استفاده از چفیه را ندانیم؛ چون معمولاً توی فیلمها کمتر کاربردش را دیده¬ایم. تا جایی که حتی چفیه داشتن نمادی از حزب¬الهی بودن به نظر می¬رسد. اما اگر کمی دقیق¬تر به ماجرا نگاه کنیم و پای خاطرات رزمندگان بنشینیم، متوجه می¬شویم که این تکه پارچه¬ی شطرنجیِ نخیِ سبُک چه کاربردهایی دارد. یکی از کاربردهایش استفاده به جای دستمال است. از همه نوعش. پاک کردن عرق و برداشتن شیء داغ و... گاهی به جای پانسمان از آن استفاده می¬کنند( یادم افتاد که توی فیلم¬ها این مورد را دیده¬ام) گاهی به جای طناب. گاهی روانداز. گاهی سفره و... یک ابزار ساده و دمِ دست و کاربردی. اما پای این تکه پارچه¬ئ شطرنجی کی به جبهه باز شد؟ آیا اولین¬بار در جبهه از آن استفاده شد؟ خیر... اولین کسانی که از چفیه استفاده کردند جهادگران بودند. جهادگرانِ جهاد سازندگی. سنگرسازان بی-سنگر. کسی نمی¬داند که اولین¬بار چه کسی از چفیه استفاده کرد. اما اولین¬بار بین بچه¬های جهاد بود. آنهایی که تصویر کار کردن¬شان را روی اسکناس بیست¬تومانی دیده بودیم و همیشه خیال می¬کردیم این عکس کارگران و کشاورزان است. احتمالاً هیچ¬کدام¬مان هیچ¬وقت به آن عبارت کوچک«جهاد سازندگی» دقت نکردیم. دقت کرده باشیم یا نکرده باشیم هم معمولاً تصویر کاملی از « جهاد سازندگی» نداریم. عده¬ای از ما از جهاد سازندگی فقط یک اسم شنیده¬ایم و نمی¬دانیم جهاد چگونه شکل گرفت و چه خدماتی ارائه داد. شاید همین ندانستن «علی مشایخی» و «محمدرضا حسینی» را پای صحبت¬های مهندس «حسینعلی عظیمی» از جهادگران باسابقه نشاند تا خاطرات او را در کتاب «رسم جهاد» مکتوب کنند. اما نه خاطرات پراکنده و یا خاطراتی از سفرها و عملیات عمرانی. مهندس با تجربه¬ای که متأسفانه حالا باید عبارت « مرحوم» و «زنده¬یاد» را به اسم و عنوان ایشان بچسبانیم. درست همین حالا که این یادداشت در حال شکل¬گیری است. مرحوم« حسینعلی عظیمی» از چگونگی تشکیل جهاد گفته است و از مشکلات کار و موانع.
4
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.