یادداشت

آبشوران
        اولین کتابی بود که توصیف‌هاش رو اینقدر دقیق حس می‌کردم. وقتی از سردی هوا می‌گفت دقیقا میدونستم چقدر سرد...و وقتی از گرما میگفت دقیقا میدونستم چقدر گرم.
در عمق هر داستان یک حس و حال خیلی خوب جاخوش کرده بود. 
یکی از توصیف‌هایی که بشدت دوسش داشتم:
«شب روی دل شهر نشسته بود. نفس شهر بند می‌آمد. ماه روی پوست آسمان ترکیده بود، مثل تاول پشت پای اکبر.»
      
1

13

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.