یادداشت زینب
1404/4/9
در طول مطالعهی این کتاب بارها مردد بودم که ادامه بدم یا کنارش بذارم. اما خب درنهایت ادامه دادم و تمومش کردم. نکاتی که به نظرم میرسه رو میگم. ۱- کتابی نیست که هر کسی خوشش بیاد. به ویژه اینکه باید چند فصل بگذره تا بتونید درگیر داستان بشید. ۲- سبک کتاب رئالیسم جادوییه، یعنی در عین اینکه در فضای واقعی دنیا رخ میده، اما چیزهای غیرعادی و عجیب غریبی میبینید که با عقل جور در نمیاد. من خودم خیلی این سبک رو دوست ندارم. ۳- این کتاب روایت شش نسل از خانوادهی بوئندیا در دهکدهای تخیلی به نام ماکوندو است. متأسفانه کتاب پر است از روابط لجامگسیخته و خارج از عرف. بخش زیادی از نسلهای این خانواده زنازادهاند. این یکی از خصوصیات آزاردهندهی این کتابه. ۴- علاوهبر خانوادهی بوئندیا، شاهد اتفاقات زیادی در دهکدهی ناشناختهی ماکوندو هستید. میبینید که چطور در این دهکدهٔ دورافتاده یک جامعه شکل میگیره، چطور کمکم با جهان بیرون ارتباط برقرار میکنه، رونق پیدا میکنه. همچنین میبینید که وقتی پای سیاست به این دهکده باز میشه، چطور اوضاع عوض میشه، و در ادامه جنگهای خونین شکل میگیره. میبینید که چطور با ورود تکنولوژی خیلی چیزها عوض میشه. در پایان هم دهکده بهتدریج رو به افول میذاره و نابود میشه. ۵- داستان طوری نیست که تحت تأثیر غم و شادی شخصیتهاش قرار بگیرید. حداقل برای من اینطوری بود. از بس شخصیتهای عجیب و غریبی داشت. به قول اورسلا، یکی از کاراکترهای اصلی داستان، این خونه دیوونهخونه است! ۶- نویسنده بدون اینکه درگیر جزئیات بشه، پشت هم روایت میکنه. اصلا خودش رو درگیر توصیفات و توضیحات اضافه نمیکنه. ۷- با همه این توصیفات، چه این داستان رو دوست داشته باشیم و چه نه، کار نویسنده واقعا بزرگ بوده. روایتگری این همه شخصیت و داستانسازیش عالیه. علاوهبراین، نویسنده بهخوبی تونسته مفاهیم مورد نظرش رو در قالب وقایع این دهکده و ماجراهای خانوادهی بوئندیا، آن هم در طول صد سال، به نمایش بگذاره، و این کار کمی نیست. ۸- ترجمه بد نبود. اما بعضی جاها کمی گنگ بود و نیاز به ویرایش داشت. ۹- من نسخه دیگری از این کتاب رو نخوندم، اما به نظرم که این نسخه بدون سانسور بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.