یادداشت ابوالفضل شربتی
1400/8/29
فهمیدنِ کلامِ الاهی در زمینۀ عصر نزول از پیچیدهترین دشوارههای عصرِ ماست. تمام جدّ و جهد پژوهشگران مسلمان از سویی و مطالعات اسلامی از سوی دیگر اینست که خود را چونان «انسانِ عصر نزولِ قرآن و زمان پیامبر» فرض کنند، با متنها و قرینههای متنی و برون متنی فضایی را به تصویر بکشند تا بدانند مخاطبِ عصرِ نزول جهان را چگونه میدیدند، و چگونه میاندیشند. این کوششِ احتمالاً بیپایان از آن روست تا بتوانند به هدف یا اهداف اصلیِ قرآن دست یابند. در میانۀ تحقیقات و پژوهشهایی با این رویکرد آثار مختلف و متنوعی سر بر میآورد. یکی از شیواترین، جذابترین و درعینحال معقولترین این آثار کتاب «مفاهیم اخلاقی –دینی در قرآن مجید» اثر زیبای ایزوتسو است. اگر با کتاب «خدا در قرآن» دیگر نوشتۀ او آشنا باشید تا حدودی شیوۀ این کتاب دستتان میآید. ایزوتسو کوشیده است در این کتاب طی سه بخشِ کلی دورنمایی از قرآن، بهمثابۀ یک نظامی در برابر فرهنگ جاهلی، عرضه کند. در ادامه مختصری از این سه بخش میآورم. اصول تجزیه و تحلیل معنایی بخشِ اول کتاب است. این بخش با یک دیباچه و دو فصل در پی اینست که روشِ کار کتاب را بیان کند. ایزوتسو بر «زبان» انگشت مینهد و آن را به فرهنگ ربط میدهد. ایزوتسو به مردمشناسیِ فرهنگی معتقد است. توجه به این معرفت از آن رو اهمیت دارد که در مسیر بررسی قرآن و فضای عصرِ نزولِ قرآن باید اخلاقیات و آداب و رسوم آن عصر را بیرون کشید، نه اینکه با عینکیِ امروزی گذشته را معنا کرد. به بیان دیگر برای کشفِ «معنا» باید بیشترین تلاش را داشت تا خود را به آن دورۀ تاریخی پرتاب کنیم. چه باید کرد؟ برای نمونه، ایزوتسو در تحلیل «کافر» باید ساختمان معنایی آن را لحاظ کرد. در فارسی کافر را «بیایمان» معنا میکنیم، دو جزء «بی» و «ایمان» در زبان فارسی ساختمان معنایی کافر است، اما اگر در زبان عربیِ عصرِ نزول مداقه کنیم کافر به هیچ عنوان بیایمان نبوده بلکه «ناشکر و ناسپاس» است، چون، اگر مطالعه شود، یکی از پایههای ایمان هم شکر و سپاسداری است. بخش دوم «از اخلاقیات قبلیهای تا اخلاق اسلامی» است. لبِّ کلام این بخش، که چهار فصل دارد، اینست که اسلام با قرآن تلاش داشت که در مقابلِ نظام اجتماعی و اخلاقیِ عرب پیش از نزول نظامی بدیل عرضه کند. جالب است که ایزوتسو میگوید پیش از نزول، بر خلاف تصورِ غلط و بعضاً رایج، اعراب اخلاق را میفهمیدند و البته این اخلاقیات برای آنها نظاممند بوده است، یعنی، برای نمونه، آنها سخاوت، شجاعت، وفا، راستگویی و صداقت را میفهمیدند، نزد تمامِ قبایل ارزش به شمار میرفته است. در این بین اسلام چه کرد؟ اسلام آمد در قرآن این صفات را اسلامی کرد. یعنی اگر عربِ پیش از نزول شجاعت را به شیوۀ جاهلی میفهمید اسلام آمد آن معنا را گرفت و با دگردیسی آن را اسلامی کرد، نوعی اسلامیسازیِ علوم. بخش سوم، که بیشترِ کتاب را گرفته است، برخی مفاهیم عمدۀ اخلاقی و دینی را تجزیه و تحلیل کرده است. یعنی آمده است نشان داده این مفاهیم در عصرِ پیش از نزول چه معنایی داشته و اسلام چه دگردیسیای در آنها اعمال کرده است. در فصلهای هفتم و هشتم ساختمان درونی مفهوم کفر را بررسیده است. نشان داده است که در مفهوم کفر «ناسپاسی» نهفته است. با بررسی مفهوم کفر چند کلیدواژۀ دیگر را نیز بیان میکند، مانند کِبر، فاسق، فاجر، ظالم و ... . فصل نهم «نفاق» و فصل دهم «مومن» را واکاوی کرده است. در این فصل سخن از «اهتداء: هدایت الاهی» و مفاهیمی دیگر مانند «شُکر» سخن به میان آمده است. فصل یازدهم معانیِ «خوب و بد» و مصادیقِ آن و در قسمتهای پایانیِ کتاب «گناه» و مصادیقاش را بررسیده است.
2
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.