یادداشت ریحانه شهبازی

        «سوزاننده‌ی گل»

آقای پرلیچ گفت: «می‌دونی چیه؟»
«چی؟»
گفت: «اَ، خُب ... نمی‌دونم.» و بعد بدونِ این‌که کلمه‌ای دیگه به زبون بیاره، رفت. آقای پرلیچ از وقتی زنش خودکشی کرد همه‌ی کارهاش این‌طوری شد ...
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.