یادداشت حامد علی بیگی
1401/1/21
علیرغم اینکه بعضیها گفتهاند در بعضی از نوشتههایم طنز ملایمی به چشمشان خورده، اما خودم فکر میکنم بیشتر از اینکه طناز باشم، آدم جدی و شاید عصا قورت دادهای باشم. اگر هم رگههایی از طنز در نوشتههایم بوده، مطمئن باشید خودم متوجهش نبودهام. در سیر مطالعاتم هم تا به اینجا کمتر سراغ ادبیات طنز رفتهام و علاقهی زیادی به آن نشان ندادهام اما «مادربزرگت رو از اینجا ببر» از معدود مجموعه داستانهای طنزی بود که من را پابند خود کرد. نه بخاطر طنز سرشارش، بلکه بیشتر بخاطر داستانهایی با روایت پر جزییات، قرص و محکم. با اینکه طنز ماجرا برایم کشش خاصی نداشت و در طول خواندن کتاب حتی یک لبخند بر لبم نیامد اما همذات پنداری با برخی از شخصیتها بهشدت برایم جذاب بود به حدی که گاهی حس میکردم سداریس این شخصیت را از روی من نوشته بهترین داستانهای این مجموعه از نظر من در درجهی اول داستان «مادربزرگت را از اینجا ببر» و در درجهی دوم «طاعون تیک» بود. البته طاعون تیک به نظرم بخاطر شخصیت پردازی دقیق و حرفهایش از پسربچهای که تیک وسواسگونهای به انجام کارهایی عجیب و غریب دارد داستان قویتری است، اما من با مادربزرگت رو از اینجا ببر بیشتر ارتباط برقرار کردم چون تجربهی تقریبا مشابهم با داستان، به سالها قبل و وقتی مادربزرگم زنده بود برگرداندم و چه لذتی بالاتر از زنده شدم خاطرات کسی که خیلی دوستش میداشتی؟! . .
1
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.