یادداشت محمدامین پورحسینقلی

اختراع انزوا
         در میان همۀ آثار استر، شاید بتوان اختراع انزوا را کتابی ویژه دربارۀ تنهایی انسان مدرن، برشمرد. این کتاب که درحقیقت نمی‌‌توان چندان آن را اثری داستانی نامید و بیشتر به یک رساله یا مانیفیست نویسنده دربارۀ موضوعاتی چون انزوای انسان، سرنوشت، تصادف، زندگی و مرگ شباهت دارد تا یک رمان، از دو بخش تشکیل شده است؛ بخش اول با نام پرترۀ مرد نامرئی، که به بهانۀ مرگ پدر استر نگاشته شده و نگاهی درونی و جزئی به زندگی سم استر دارد. مردی که به تنهایی و انزوایی خودخواسته تن داده و آهنگ ثابت زندگی‌اش برای سال‌های متمادی، بدون هیچ تغییری تا زمان مرگ، فقط یک نت را می‌‌نواخته است. در بخش دوم کتاب، با عنوان کتاب خاطره، استر در اثنای بیان خاطراتی از زندگی خودش، با راوی سوم شخص، به تشریح نظرات شخصی خودش دربارۀ انزوای نوع بشر، و سرنوشت او می‌‌پردازد. چون زندگی خود نویسنده هم مانند پدرش، دربرگیرندۀ انزوایی انتخابی، بوده است. سرنوشتی که شبیه بسیاری قهرمانان کتاب‌های خود نویسنده است؛ تنهایی خودخواسته و جستجو برای یافتن آن حقیقت معنایی؛ یعنی هویت نوع بشر. استر در این کتاب، اشاره‌‌ای اسطوره‌‌ای و آئینی به کتاب مقدس و داستان یونس پیامبر دارد. گرچه تنها بودن امری قابل ستایش نیست، اما این تنهایی انتخابی، برای استر در حکم همان هیولای دریایی است که یونس را بلعید و گرچه یونس در شکم ماهی تنها بود، این تنهایی در پایان، به او قدرت بخشید، چشمانش را گشود و او را به خودشناسی و آگاهی رساند. (بخشی از یادداشتم با عنوان استر و تنهایی انسان مدرن که پیشتر منتشر شده بود)
      

5

(0/1000)

نظرات

قدر دانم🌷

0