یادداشت مریم کاظمی

        داستان بسیار زیبا نوشته شده و پایان غافلگیرانه ای دارد!

داستان تصویرسازی زیبایی دارد
در متن به تنهایی مادر و پسر (باکلی) اشاره خاصی نشده اما بسیار زیبا در تصویرسازی کتاب به این تنهایی اشاره شده
همه جا تنها هستند حتی در تولد باکلی !

بنظرم داستان با تفکر ما مسلمان ها همخوانی ندارد، ما معتقد هستیم همه‌ ی مردگان از احوال زنده ها با خبر هستند 
اما داستان این حس را به من القا کرد که کسی که فوت کرده، دیگر وجود ندارد و برای همیشه از بین رفته ( مادر قایق ها را از ساحل جمع می کرد و این موضوع که قایق ها را پدر نمی بیند و هیچ وقت پدر از این کارهای تو مطلع نمی شود، را از باکلی پنهان می کرد.)

من انتظار داشتم باکلی وقتی فهمید مادرش قایق هایی که می ساخته رو از ساحل برداشته، ناراحت بشه بخاطر همین وقتی پایانش رو دیدم غافلگیر شدم

 این که نویسنده عکس العمل باکلی را وقتی با قایق هایش در میز مادرش رو به رو شد، سریع نشان نداد، بنظرم برگ برنده داستان بود

در کل نویسنده خیلی هنرمندانه تلاش های مادرهایی که به تنهایی و با غم و دلتنگی زیاد بار زندگی و مراقبت از فرزندانشان را به دوش می کشند
 و دلتنگی کودکان در دوری از پدر را به قلم تحریر درآورده بود.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.