یادداشت محتشم

 محتشم

1401/02/09

                اولین و شاید مهم ترین نکته ای که درباره ی این کتاب به ذهنم می رسد ، نوع نوشتار و قالب کلی آن است . برای من بعد از داستان های کودکانه ای که در بچگی می خواندم ، این اولین کتاب مصور جدی و با محتوای معناداری بود که می خوانم . تجربه ی فوق العاده جذابی بود و به حدی جذب شدم که تصمیم گرفتم سفرنامه های مصور دیگری به خصوص از همین نویسنده بخوانم . در این کتاب، بیشتر با تصاویر طرف می بودیم و کمتر نوشته می دیدیم . نوشته ها هم بیشتر دیالوگ بودند . تصویر ها خودشان محتوا را می رساندند و من نیازی به توضیحات بیشتر نمی دیدم . می توانم بگویم برقراری ارتباط را خیلی راحت تر می کرد . مثلا نسبت به سباستین که سفرنامه ی دیگری بود که خواندم ، ساده تر با این کتاب ارتباط گرفتم . کاملا می شد به شناخت نسبی و خوبی نسب به فلسطین رسید . از زاویه ی دیدی که تقریبا بیشتر قسمت های کتاب ، بی طرف نگاه می کند و فقط بیننده است . 
یکی از ویژگی های مثبت این کتاب ، شکل طراحی ها و نوع قلم نویسنده بود . به نظرم قوت قلم دولیل بالا بود و می توانست مخاطبانش را جذب کند . خود من در همان نگاه اول ، وقتی چهره ی خودش را دیدم ، بی اختیار خنده ام گرفت و برایم بامزه بود . در تمامی قسمت های کتاب دیدن چهره ی گی ، در هر حالتی خنده دار بود . تقریبا باقی شخصیت ها هم جالب کشیده بود ولی خودش واقعا جذاب و بامزه بود . دیالوگ ها و احساساتی هم که بیان می کرد ، باعث می شد خیلی راحت با کتاب ارتباط برقرار کنم و با میل صفحات را جلو بزنم . همین عامل حتی باعث شد وقتی کتاب را تمام کردم واقعا ناراحت شوم و زمانی که گی آتلیه و چمدان هایش را جمع کرد و مهمانی خداحافظی گرفتند ، واقعا ناراحت شوم که چرا کتاب تمام شده ! تمام اینها به نظرم نشان می دهد که نویسنده توانایی زیادی در جذب مخاطب و همراه کردن آن با خودش داشته است . 
لحن خوب هم در همراه سازی خواننده بی تاثیر نبوده است . لحن این کتاب در بیشتر قسمت ها طنز گونه بود . به طوری واقعا خنده دار و در احساسات خواننده تاثیر می گذاشت . مثلا جایی که گی از پشت پنجره ، یک عروسی مسلمان را می دید و فضایش و حس خودش را درباره ی آن می گفت ، خیلی جالب بود . یا مثلا وقتی یکی از داستان هایش که کمی ناجور بود را در جاهای مختلفی که دعوت می شد به نمایش می گذاشت ، کامل می شد فضا را درک کرد و به خاطر توصیف و دیالوگ های طنز ، خندید . البته نوشتار طنز در خیلی از کتاب ها هست و باز روی مخاطب تاثیری نمی گذارد ! به نظرم علت جالب بودن داستان این کتاب این بود که صرفا این دیالوگ ها نوشته نشده بود ، بلکه من احساس می کردم از اعماق وجود نویسنده و حس و حال کاملا واقعی او است . چون خودش هم مسافر بود هم نویسنده و هم تصویرگر هم بی تاثیر نبود.
نکته ی مهم دیگر ، درباره ی اطلاعات دهی و تصویرسازی ذهنی است . در این کتاب اطلاعات خیلی زیادی می شد درباره ی فلسطین ، یهودیت و اسرائیلی ها به دست آورد . مثلا اینکه یک سری افراد به عنوان یهودی های ارتدکس هستند که خیلی متعصب اند ، مردانشان فقط دعا می خوانند ، میانگین هر خانواده 7 بچه دارد و خیلی وضعشان خوب نیست . یا مثلا درباره ی واقعیت زندگی و نوع شخصیت شهرک نشین ها . و حتی درباره ی مراسمات مختلف یهود مثل مراسم روز عید فطیر . من به شخصه تنها تصویری که از کل فلسطین داشتم ، جوانانی که به سمت اسرائیلی ها سنگ پرتاب می کنند ، خاخام های وحشی و ترسناک ، مسلمانانی که به هیچ وجه نمی توانند وارد مسجدالاقصی شوند و حسرتش را می کشند ، بود . اما این کتاب به طور کلی ذهنیت اشتباهم درباره ی خیلی از مسائل مربوط به فلسطین را عوض کرد . همین که همه ی یهودی ها بد نیستند ، بسیاری از آنها حتی خواستار پایان جنگ و درگیری های بین یهودی ها و فلسطینیان هستند. 
اینکه نویسنده سعی کرده بود در میان این روایت کردن ها و به تصویر کشیدن فلسطین ، عقاید شخصی و موضع خودش را دخیل نکند هم قابل ستایش است . در اکثر قسمت های کتاب ، دولیل فقط راوی بود و خودش به ما فرصت قضاوت را می داد . نه تنها درباره ی یهودیت بلکه حتی درباره ی دین خودش ، مسیحیت هم اظهار نظر خاصی نمی کرد . مثل وقتی به مقبره ی مسیح رفتند و با رفتار عجیب مسیحی ها مواجه شد که وحشیانه رفتار می کنند و برای دیدن مقبره هم را هل می دهند ، ولی با اینکه انتظار می رفت ، چیز خاصی نگفت . البته گاهی سکوتش خیلی جالب نبود و من احساس می کردم خیلی بی احساس است . مثلا وقتی نادینه داستان برادرش که چگونه کشته شده را گفت ، گی واکنش خاصی نشان نداد و تعجب برانگیز بود !
با وجود اینکه متن زیادی در کتاب موجود نبود ، شخصیت پردازی های کتاب خوب بود . کاملا می توانستم بفهمم چه شخصیتی دارند ، هم از روی چهره هایشان ، هم توصیفات اندکی که نویسنده کرده بود . به خصوص اینکه به شخصیت های فرعی هم توجه کرده بود . مثلا یهودی های مآشعریم را با حالتی خشمگینانه و زشت کشیده بود ، برعکسش مایکل ، کشیش کلیسایی که در آن آتلیه زده بود را با چهره ای مهربان و مرتب کشیده بود . 
کتاب به صورت ماه ماه تقسیم بندی شده بود . از اوت شروع می شد تا ژوئیه ی 2011 . درون خود همان ماه ها هم به صورت تیتروار ، داستان به بخش هایی تقسیم شده بود . در قسمت هایی کمی این نبود انسجام یا رها شدن های ناگهانی، آزاردهنده می شد . مثلا یک جا یادم است گی در کافه ای نشسته بود ، مردی دیوانه با اسلحه آمد سمت مردم کافه و جملات عجیب و غریبی گفت ، در همین جا ماجرا رها شد و رفت سراغ بخش بعدی .  من به عنوان خواننده دوست داشتم بدانم آن مرد چه کسی بوده و چه اتفاقی در نهایت می افتد ؟
در نهایت می توانم بگویم یکی از بهترین کتاب هایی بود که خواندم و همچنین بهترین سفرنامه تاکنون .  کتابی است که خواندنش را به همه توصیه می کنم . به ویژه برای کسی که بخواهد با فلسطین آشنا شود و یا به سفرنامه خواندن و کتاب های سبک کمیک علاقه داشته باشد .
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.