یادداشت Navid Kalahroudi

                از دهه سی به بعد فعالان سیاسی و روشنفکران  به خصوص در اثر کودتای بیست و هشت مرداد به نوعی غرب ستیزی و به همراه آن ایران ستیزی روی آوردند. این ایران ستیزی بیش از همه به این علت بود که مظهر و نماد دفاع از ایران و مروج آن پهلوی ها بودند. بدین معنا هر گونه سخن گفتن از تاریخ ملی، هویت ملی، هویت ایرانی و عناصر تشکیل دهنده آن از جمله شاهنامه به غلط تفسیر به دفاع از سلطنت و همراهی با آن می شد و با آن مخالفت می گردید. مشروطه نیز به همین منوال با سلطنت یکی دانسته شد و از مرکز دغدغه روشنفکران ایرانی خارج گشت. از همین رو بود که به تدریج عناصر دیگری که عموما دارای خصلت های ایدئولوژیک بودند جای آثاری که به ایران می پرداختند گرفتند و نویسندگانی محبوب توده ها و خلق شدند که ضد این تاریخ ملی بودند، از آن شناختی نداشتند و یا به آن اهمیت نمی دادند. به همین جهت است که هنوز نویسندگان والایی همچون شاهرخ مسکوب در جامعه ما کمتر شناخته شده اند. این کتاب تفسیر و درک مسکوب از یکی از مشهور ترین داستان های شاهنامه است. نویسنده بر خلاف روال معمول به شرح ظاهر ابیات شاهنامه نپرداخته بلکه در سفری جذاب و با نثری عمیقا شیرین و استوار ما را به درون جهان شخصیت های شاهنامه می برد و تفسیرهای مختلفی را از منابع مختلف برایمان روایت می کند. اینکه چگونه توازن دین و دولت ( پادشاه)  در این داستان بهم می خورد، اینکه جایگاه افسانه و اسطوره در داستان چیست، چرا سیمرغ از رستم که یک پهلوان است دفاع می کند و راز کشتن اسفندیار را به او یاد می دهد و چرا از اسفندیار که فره ایزدی دارد روی برمی گرداند، اینکه مضامین دینی در اوستا چگونه در گذر زمان تغییر کردند و به درون شاهنامه راه یافتند و چگونه ایران به شکل عرفانی از درون اوستا و شاهنامه به دل اسلام راه یافت و اینکه اساسا چرا پهلوان ها در هنگام جنگ رجز می خواندند از مباحث جذابی است که مسکوب در این کتاب آنها را بررسی کرده است.
 شاهکار فردوسی در این کتاب قرینه سازی دو پهلوان است. داستانی تراژیک که هر دو سوی آن خیر هستند و اوج آن آنجاست که اگرچه اسفندیار در زندگی مغرور و سبک سر است و همین عامل کشته شدنش است اما در سپردن پسرش به رستم و سفارش او به وی آینده نگر است و به قول مسکوب در زندگی نادان است و در مرگ خردمند.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.