بریدههای کتاب رهامیس رهامیس 1404/6/10 قصه هایی از امپراتوری افلاک سو لین تن 3.9 8 صفحۀ 56 " زندگی بدون زندگی کردن چه فایده ای داره ؟ " 0 3 رهامیس 1404/6/8 خدمتکار؛ خدمتکار همه چیز را می بیند فریدا مک فادن 4.2 25 صفحۀ 259 میگوید " نمیخوای با هیچکس بری بیرون ؟ پس میخوای چکار کنی ؟ نکنه میخوای با یکی از کتاب هات ازدواج کنی ؟ " 0 4 رهامیس 1404/6/8 اوقات خوش ما کونگ جی یونگ 4.7 7 صفحۀ 183 " اصلا انگار وجود ندارد . به جز برای کسی که از آن رنج میبرد _ در روحش برای ماه ها و سال ها و در جسمش در طول آن ساعت استیصال آمیز و خشونت آمیزی که بدون سرکوب کردن زندگی اش به دو نیم میشود. بگذارید آن را با نامی صدا کنیم که به دلیل نبود دیگر اصالت ها ، به آن حداقل اصالت حقیقت را میدهد و بگذارید آن را همانگونه که اساسا هست بشناسیم : انتقام " 0 4 رهامیس 1404/6/8 اوقات خوش ما کونگ جی یونگ 4.7 7 صفحۀ 123 " ابتدا زمینی را ببوس که آلوده کردی ، بعد در برابر تمام دنیا سر فرود بیاور و با صدای بلند به همه بگو : من قاتلم! " 0 3 رهامیس 1404/6/8 اوقات خوش ما کونگ جی یونگ 4.7 7 صفحۀ 111 " همه اندوهگین اند . اندوه ثروتی است که نمیتوانی آن را به کسی ببخشی چرا که تو میتوانی همه چیز را به دیگران ببخشی ، اما خودت را نه . همه محزون اند . حزن زخمی است که تنها خودت آن را تا همیشه با خود داری . رود اشک . رود اندوه . رود ماتم . برخلاف ثروت ، اندوه به طور مساوی بین همه مردم تقسیم شده است . " 0 1 رهامیس 1404/6/8 اوقات خوش ما کونگ جی یونگ 4.7 7 صفحۀ 81 " به من بگو چجور آدمی هستی تا به تو بگویم چجور خدایی را می پرستی " 0 1 رهامیس 1404/6/8 اوقات خوش ما کونگ جی یونگ 4.7 7 صفحۀ 54 " پادشاه ها ! اشک نریز . هیچ کس نیست که در این زندگانی کوتاه بیش از یک بار آرزوی مرگ نکرده باشد " 0 1 رهامیس 1404/6/8 اوقات خوش ما کونگ جی یونگ 4.7 7 صفحۀ 245 " توانستم زمین را ببوسم و به صراحت بیان کردم که : من انسان نیستم . من یک قاتلم " 0 0
بریدههای کتاب رهامیس رهامیس 1404/6/10 قصه هایی از امپراتوری افلاک سو لین تن 3.9 8 صفحۀ 56 " زندگی بدون زندگی کردن چه فایده ای داره ؟ " 0 3 رهامیس 1404/6/8 خدمتکار؛ خدمتکار همه چیز را می بیند فریدا مک فادن 4.2 25 صفحۀ 259 میگوید " نمیخوای با هیچکس بری بیرون ؟ پس میخوای چکار کنی ؟ نکنه میخوای با یکی از کتاب هات ازدواج کنی ؟ " 0 4 رهامیس 1404/6/8 اوقات خوش ما کونگ جی یونگ 4.7 7 صفحۀ 183 " اصلا انگار وجود ندارد . به جز برای کسی که از آن رنج میبرد _ در روحش برای ماه ها و سال ها و در جسمش در طول آن ساعت استیصال آمیز و خشونت آمیزی که بدون سرکوب کردن زندگی اش به دو نیم میشود. بگذارید آن را با نامی صدا کنیم که به دلیل نبود دیگر اصالت ها ، به آن حداقل اصالت حقیقت را میدهد و بگذارید آن را همانگونه که اساسا هست بشناسیم : انتقام " 0 4 رهامیس 1404/6/8 اوقات خوش ما کونگ جی یونگ 4.7 7 صفحۀ 123 " ابتدا زمینی را ببوس که آلوده کردی ، بعد در برابر تمام دنیا سر فرود بیاور و با صدای بلند به همه بگو : من قاتلم! " 0 3 رهامیس 1404/6/8 اوقات خوش ما کونگ جی یونگ 4.7 7 صفحۀ 111 " همه اندوهگین اند . اندوه ثروتی است که نمیتوانی آن را به کسی ببخشی چرا که تو میتوانی همه چیز را به دیگران ببخشی ، اما خودت را نه . همه محزون اند . حزن زخمی است که تنها خودت آن را تا همیشه با خود داری . رود اشک . رود اندوه . رود ماتم . برخلاف ثروت ، اندوه به طور مساوی بین همه مردم تقسیم شده است . " 0 1 رهامیس 1404/6/8 اوقات خوش ما کونگ جی یونگ 4.7 7 صفحۀ 81 " به من بگو چجور آدمی هستی تا به تو بگویم چجور خدایی را می پرستی " 0 1 رهامیس 1404/6/8 اوقات خوش ما کونگ جی یونگ 4.7 7 صفحۀ 54 " پادشاه ها ! اشک نریز . هیچ کس نیست که در این زندگانی کوتاه بیش از یک بار آرزوی مرگ نکرده باشد " 0 1 رهامیس 1404/6/8 اوقات خوش ما کونگ جی یونگ 4.7 7 صفحۀ 245 " توانستم زمین را ببوسم و به صراحت بیان کردم که : من انسان نیستم . من یک قاتلم " 0 0