بریده‌های کتاب کیانایوسفی

دانش واقعی آن است که بدانی هیچ چیز نمی دانی.

آشفته ام. این جهان گسترده است و کیهان از آن هم گسترده تر، اما انچه مرا پریشان می کند چیزهای خارج از وجودم نیست، چیزهایی است که در درون دارم

لحظات خوش هم اگر به اندازه کافی وقت داشته باشند می توانند به درد تبدیل شوند

فکر می کنید می توان زمان را کشت بی آنکه زخمی بر ابدیت بزنید؟

قشنگی کویر واس خاطر آبیه که تو دلش مخفی کرده.

آیا تنها ماندن، تنهای تنها، بدون اینکه چیزی برای تاسف خوردن داشته باشی، دردناک نیست؟

حقیقت این است که گاهی اوقات فکر می کنم این زندگی واقعا سراب نیست، مخلوق احساسات به هیجان آمده من و یا فریب تصوراتم نبوده، بلکه واقعا دنیایی واقعی و اصیل است؛ دنیایی که وجود دارد.

می گویند کسانی که می روند لب پرتگاه می ایستند انگار به ته دره کشیده می شوند و به نظر من خیلی از خودکشی ها و قتل ها به این دلیل اتفاق افتاده که تپانچه دم دست بوده است.

سونیا گفته بود:«همه آدم ها دلشان می خواهد زندگی شرافتمدانه ای داشته باشند؛ مسئله این است که شرافت برای آدم های مختلف معانی متفاوتی دارد.»

پسرک پرسید:«شجاعانه ترین حرفی که تا حالا زده ای چه بوده؟» اسب گفت:«کمک»

هیچ انسانی نیست که نتواند نجات پیدا کند، جز افرادی که از تلاش برای نجات دادن دیگران خسته می شوند.

شانس، نقش خیلی مهمی را در تمامی بی عدالتی های دنیا بازی می کند، حتی خیلی بیشتر از چیزی که انتظارش را داری.

ما همیشه از گذشته ی خودمان رنج می بریم، حتی اگر ناخواسته آن را ساخته باشیم.

خیلی سخت است که عاشق پرواز باشی و از بلندی بترسی.

خود را بی نقاب ببینید و به دیگران بنمایانید. و البته این آغاز مصیبت شماست!

گرگ زاده گرگ شود، گرچه با آدمی بزرگ شود

بشریت عادت کرد مشکلات پیچیده را به گردن کسی بیندازد که مقصر دانستنش آسان بود.

این مسئله که هنوز پیداش نکردیم، به این معنی نیست که جست و جومون به بن بست رسیده... چرا که جستن هم به اندازه ی یافتن ارزشمنده.

گمونم سایه ی کسی که مشعل رو به دست داره از بقیه تاریک تره

زندگی کوتاهتر از اینه که اگه سرنخی دستت اومد دنبالش نری