بریده کتابهای فاطمه مطاعی فاطمه مطاعی 6 روز پیش افسردگی نهفته مارگارت رابینسون رادفورد 3.8 5 صفحۀ 123 ما همان قدر راحت میتوانیم اسیر به اصطلاح مثبت اندیشی شویم، که اسیر منفی نگری. ممکن است هر دو بازدارنده، درهم شکننده، نابهجا، توهم آمیز و اشتباه باشد. جان کاباتزین، نویسندهٔ کتاب هر جا بروید همان جایید. 0 1 فاطمه مطاعی 1403/6/20 کلیدر دورهٔ ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.9 6 صفحۀ 1947 دشوار نیست قهرمان شدن، دشوار است قهرمان ماندن. 0 1 فاطمه مطاعی 1403/6/17 کلیدر دورهٔ ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.9 6 صفحۀ 1748 درد اینجاست که درد را نمیشود به هیچ کس حالی کرد :) 0 2 فاطمه مطاعی 1403/6/16 کلیدر دورهٔ ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.9 6 صفحۀ 1673 ما همهمان همان جور که خاک پای رفیقیم، خار چشم رقیبیم… 0 3 فاطمه مطاعی 1403/6/13 و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود فردریک بکمن 4.1 46 صفحۀ 35 وقتی تو هفتاد سالگی بهم زل میزدی درست همون حسی بهم دست میداد که وقتی شونزده ساله بودم. 0 3 فاطمه مطاعی 1403/6/8 کلیدر دورهٔ ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.9 6 صفحۀ 1423 0 36 فاطمه مطاعی 1403/6/4 کلیدر دورهٔ ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.9 6 صفحۀ 1199 خواستن چه جور است غدیر؟ تا حالا تو کسی را خواستهای؟ خواستن چه جور است؟ خواستن چیست؟ 0 2 فاطمه مطاعی 1403/6/4 آبشوران علی اشرف درویشیان 4.1 10 صفحۀ 26 اکبر داشت مورچه زردها را باهم جنگ میداد. مورچه زردهها کافر بودند. مورچه سیاهها مسلمان بودند. ما هیچ وقت مورچه سیاهها را اذیت نمیکردیم. 0 2 فاطمه مطاعی 1403/6/3 لیلی و مجنون حکیم نظامی گنجه ای الیاس بن یوسف نظامی 3.9 1 صفحۀ 151 من در قدم تو میشوم پست/تو در کمر که میزنی دست؟ :( 0 7 فاطمه مطاعی 1403/5/31 آخرین سفر زرتشت فرهاد کشوری 4.7 2 صفحۀ 35 *این گفتگو دربارهٔ هما پرندهٔ سعادت میباشد* برزین کنارش ایستاد و گفت:« چه شد زرتشت؟» «رفت.» برزین دست بر شانه زرتشت گذاشت و گفت:« از آدمیان می گریزد.» زرتشت گفت:«آدمیان آزارش داده اند؟» «نه… زمانی با فرزندان کیومرث بود. میگویند بعد دانست که انسان را با اندوه سرشته اند. سه بخش اندوه و یک بخش شادی. هر وقت آدمیان را خوشبخت میکرد، در پس خوشبختی، بدبختی های بسیار از راه میرسید. آدمیان را رها کرد و رفت.» 0 2 فاطمه مطاعی 1403/5/22 خانه ای که در آن مرده بودم کیگو هیگاشینو 3.8 12 صفحۀ 109 5 دسامبر. آفتابی. بابا امروز مرد… 0 2 فاطمه مطاعی 1403/5/8 لیلی و مجنون حکیم نظامی گنجه ای الیاس بن یوسف نظامی 3.9 1 صفحۀ 13 ای مقصد همت بلندان/ مقصود دل نیازمندان :) 0 23 فاطمه مطاعی 1403/5/1 ارمغان مور: جستاری در شاهنامه شاهرخ مسکوب 4.0 2 صفحۀ 153 وقت آن است که شاهنامه نه فقط دانسته بلکه اندیشیده شود تا همچنان زنده بماند :) 0 5 فاطمه مطاعی 1403/4/11 دزیره جلد 2 آنه ماری سلینکو 4.3 23 صفحۀ 200 سرباز دیگری لبخند میزد. لبخند میزد چون مرده بود… 0 33
بریده کتابهای فاطمه مطاعی فاطمه مطاعی 6 روز پیش افسردگی نهفته مارگارت رابینسون رادفورد 3.8 5 صفحۀ 123 ما همان قدر راحت میتوانیم اسیر به اصطلاح مثبت اندیشی شویم، که اسیر منفی نگری. ممکن است هر دو بازدارنده، درهم شکننده، نابهجا، توهم آمیز و اشتباه باشد. جان کاباتزین، نویسندهٔ کتاب هر جا بروید همان جایید. 0 1 فاطمه مطاعی 1403/6/20 کلیدر دورهٔ ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.9 6 صفحۀ 1947 دشوار نیست قهرمان شدن، دشوار است قهرمان ماندن. 0 1 فاطمه مطاعی 1403/6/17 کلیدر دورهٔ ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.9 6 صفحۀ 1748 درد اینجاست که درد را نمیشود به هیچ کس حالی کرد :) 0 2 فاطمه مطاعی 1403/6/16 کلیدر دورهٔ ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.9 6 صفحۀ 1673 ما همهمان همان جور که خاک پای رفیقیم، خار چشم رقیبیم… 0 3 فاطمه مطاعی 1403/6/13 و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود فردریک بکمن 4.1 46 صفحۀ 35 وقتی تو هفتاد سالگی بهم زل میزدی درست همون حسی بهم دست میداد که وقتی شونزده ساله بودم. 0 3 فاطمه مطاعی 1403/6/8 کلیدر دورهٔ ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.9 6 صفحۀ 1423 0 36 فاطمه مطاعی 1403/6/4 کلیدر دورهٔ ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.9 6 صفحۀ 1199 خواستن چه جور است غدیر؟ تا حالا تو کسی را خواستهای؟ خواستن چه جور است؟ خواستن چیست؟ 0 2 فاطمه مطاعی 1403/6/4 آبشوران علی اشرف درویشیان 4.1 10 صفحۀ 26 اکبر داشت مورچه زردها را باهم جنگ میداد. مورچه زردهها کافر بودند. مورچه سیاهها مسلمان بودند. ما هیچ وقت مورچه سیاهها را اذیت نمیکردیم. 0 2 فاطمه مطاعی 1403/6/3 لیلی و مجنون حکیم نظامی گنجه ای الیاس بن یوسف نظامی 3.9 1 صفحۀ 151 من در قدم تو میشوم پست/تو در کمر که میزنی دست؟ :( 0 7 فاطمه مطاعی 1403/5/31 آخرین سفر زرتشت فرهاد کشوری 4.7 2 صفحۀ 35 *این گفتگو دربارهٔ هما پرندهٔ سعادت میباشد* برزین کنارش ایستاد و گفت:« چه شد زرتشت؟» «رفت.» برزین دست بر شانه زرتشت گذاشت و گفت:« از آدمیان می گریزد.» زرتشت گفت:«آدمیان آزارش داده اند؟» «نه… زمانی با فرزندان کیومرث بود. میگویند بعد دانست که انسان را با اندوه سرشته اند. سه بخش اندوه و یک بخش شادی. هر وقت آدمیان را خوشبخت میکرد، در پس خوشبختی، بدبختی های بسیار از راه میرسید. آدمیان را رها کرد و رفت.» 0 2 فاطمه مطاعی 1403/5/22 خانه ای که در آن مرده بودم کیگو هیگاشینو 3.8 12 صفحۀ 109 5 دسامبر. آفتابی. بابا امروز مرد… 0 2 فاطمه مطاعی 1403/5/8 لیلی و مجنون حکیم نظامی گنجه ای الیاس بن یوسف نظامی 3.9 1 صفحۀ 13 ای مقصد همت بلندان/ مقصود دل نیازمندان :) 0 23 فاطمه مطاعی 1403/5/1 ارمغان مور: جستاری در شاهنامه شاهرخ مسکوب 4.0 2 صفحۀ 153 وقت آن است که شاهنامه نه فقط دانسته بلکه اندیشیده شود تا همچنان زنده بماند :) 0 5 فاطمه مطاعی 1403/4/11 دزیره جلد 2 آنه ماری سلینکو 4.3 23 صفحۀ 200 سرباز دیگری لبخند میزد. لبخند میزد چون مرده بود… 0 33