بریدههای کتاب اونجلین با موهای طلایی اونجلین با موهای طلایی 1404/4/4 شبح اپرا دایان نم 4.0 6 صفحۀ 119 آرزو داشت که معماری مشهور شود. او فقط میخواست مانند سایرین باشد. 0 0 اونجلین با موهای طلایی 1404/4/4 شبح اپرا دایان نم 4.0 6 صفحۀ 114 کریستین تنها کسی بود که به من محبت کرده بود. او با دیدن چهرهی ترسناک من پا به فرار نگذاشت. او فراتر از نقاب من، قلب مرا دید. او لایق یک زندگی آزاد و شاد بود ولی من بدون او هرگز شاد نبودم. 0 0 اونجلین با موهای طلایی 1404/4/4 شبح اپرا دایان نم 4.0 6 صفحۀ 115 اریک پس از یک عمر تحمل رفتار ظالمانه، با دیدن ذرهای محبت چقدر مهربان شده بود. 0 0 اونجلین با موهای طلایی 1404/4/4 شبح اپرا دایان نم 4.0 6 صفحۀ 88 گریه میکنی! دوستم نداری! چرا؟ من واقعا آنقدرها هم هولناک و بیرحم نیستم. تنها چیزی که میخواهم این است که مرا دوست بدارند. اگر تو دوستم بداری، مثل یک بره آرام خواهم بود. 0 0 اونجلین با موهای طلایی 1404/4/4 شبح اپرا دایان نم 4.0 6 صفحۀ 85 من تنها دوست او هستم، ولی اریک معنای دوستی را نمیداند. نمیداند چطور دوست بدارد، ولی تشنهی دوستی و عشق است. سرانجام روزی به من گفت که عاشق شده و کسی را پیدا کرده که او را به خاطر خودش دوست بدارد. 0 0 اونجلین با موهای طلایی 1404/4/4 شبح اپرا دایان نم 4.0 6 صفحۀ 84 وقتی آزار میبیند، خیلی سنگدل میشود. 0 0 اونجلین با موهای طلایی 1404/4/4 شبح اپرا دایان نم 4.0 6 صفحۀ 84 او فقط میخواست که دوستش بدارند ولی هیچ کس در جهان نتوانست نقابش را کنار بزند و درون قلبش را ببیند. در نتیجه، هرگز معنای دوست داشتن را نفهمید. 0 2 اونجلین با موهای طلایی 1404/4/3 زندگی اسرارآمیز سومانک کید 3.7 6 صفحۀ 324 هیچ چیز کامل نیست. زندگی همینه. 0 0 اونجلین با موهای طلایی 1404/4/2 زندگی اسرارآمیز سومانک کید 3.7 6 صفحۀ 274 برایم حیرتانگیز بود که اینقدر دلم برای زندگی عادیمان تنگ شده است: کار سادهی ریختن موم توی قالبهای شمع، تعمیر کندوهای شکسته یا زانو زدن بین آگوست و ژوئن در نیایشهای عصرگاهی. 0 1
بریدههای کتاب اونجلین با موهای طلایی اونجلین با موهای طلایی 1404/4/4 شبح اپرا دایان نم 4.0 6 صفحۀ 119 آرزو داشت که معماری مشهور شود. او فقط میخواست مانند سایرین باشد. 0 0 اونجلین با موهای طلایی 1404/4/4 شبح اپرا دایان نم 4.0 6 صفحۀ 114 کریستین تنها کسی بود که به من محبت کرده بود. او با دیدن چهرهی ترسناک من پا به فرار نگذاشت. او فراتر از نقاب من، قلب مرا دید. او لایق یک زندگی آزاد و شاد بود ولی من بدون او هرگز شاد نبودم. 0 0 اونجلین با موهای طلایی 1404/4/4 شبح اپرا دایان نم 4.0 6 صفحۀ 115 اریک پس از یک عمر تحمل رفتار ظالمانه، با دیدن ذرهای محبت چقدر مهربان شده بود. 0 0 اونجلین با موهای طلایی 1404/4/4 شبح اپرا دایان نم 4.0 6 صفحۀ 88 گریه میکنی! دوستم نداری! چرا؟ من واقعا آنقدرها هم هولناک و بیرحم نیستم. تنها چیزی که میخواهم این است که مرا دوست بدارند. اگر تو دوستم بداری، مثل یک بره آرام خواهم بود. 0 0 اونجلین با موهای طلایی 1404/4/4 شبح اپرا دایان نم 4.0 6 صفحۀ 85 من تنها دوست او هستم، ولی اریک معنای دوستی را نمیداند. نمیداند چطور دوست بدارد، ولی تشنهی دوستی و عشق است. سرانجام روزی به من گفت که عاشق شده و کسی را پیدا کرده که او را به خاطر خودش دوست بدارد. 0 0 اونجلین با موهای طلایی 1404/4/4 شبح اپرا دایان نم 4.0 6 صفحۀ 84 وقتی آزار میبیند، خیلی سنگدل میشود. 0 0 اونجلین با موهای طلایی 1404/4/4 شبح اپرا دایان نم 4.0 6 صفحۀ 84 او فقط میخواست که دوستش بدارند ولی هیچ کس در جهان نتوانست نقابش را کنار بزند و درون قلبش را ببیند. در نتیجه، هرگز معنای دوست داشتن را نفهمید. 0 2 اونجلین با موهای طلایی 1404/4/3 زندگی اسرارآمیز سومانک کید 3.7 6 صفحۀ 324 هیچ چیز کامل نیست. زندگی همینه. 0 0 اونجلین با موهای طلایی 1404/4/2 زندگی اسرارآمیز سومانک کید 3.7 6 صفحۀ 274 برایم حیرتانگیز بود که اینقدر دلم برای زندگی عادیمان تنگ شده است: کار سادهی ریختن موم توی قالبهای شمع، تعمیر کندوهای شکسته یا زانو زدن بین آگوست و ژوئن در نیایشهای عصرگاهی. 0 1