بریده کتابهای تکه هایی که من شدند mobina khalesi 1403/12/4 تکه هایی که من شدند رنه واتسون 2.8 5 صفحۀ 167 من را بگو که این قدر تلاش میکنم زبان دیگری یاد بگیرم و از کلمههایی که از قبل بلدم استفاده نمیکنم. 0 0 mobina khalesi 1403/12/4 تکه هایی که من شدند رنه واتسون 2.8 5 صفحۀ 259 بدنهایمان چهل تکههاییاند از داستانهای سفر در میانهی زمین از ریشههایی که بیرون کشیده شده و دوباره کاشته شدهاند. بدنهایمان همنشینی زبانهای فراموش شدهاند، همنشینی آوازهای آزادی و دعاهای از دل برآمده بدنهایمان دیگر انکارشده، ابزار دست دیگران و زیر ذرهبینشان نیستند. بدنهایمان، برای خودمان است. هر لبخندمان یک اعتراض است. هر لبخندمان یک معجزه. بدنهایمان برمیخیزند. پاهایمان مصمم قدم برمیدارند، میرقصند، شکمهایمان منشاء زایشاند، دستهایمان بالا میرود،قلبهایمان التیام میگیرد، صدایمان بلند میشود. بدنهلیمان این چنین سیاه، این چنین زیبا . هنوز اینجاییم، هنوز. برمیخیزیم. برمیخیزیم. 0 0 Sana Ehtesham 1402/11/17 تکه هایی که من شدند رنه واتسون 2.8 5 صفحۀ 17 ما هم جواب دعای یک نفریم و هم رویای برآورده نشده ی دیگری! 1 44 mobina khalesi 1403/12/4 تکه هایی که من شدند رنه واتسون 2.8 5 صفحۀ 21 tener éxito موفق شدن وقتی کلمه اسپانیایی موفق شدن را یاد گرفتم، خیلی برایم جالب بود که کلمه exit در دلش جا گرفته است. انگار جهان داشت بهم میگفت اگر بخواهم درست زندگی کنم، باید خانهام، محلهام، و دوستهایم را ترک کنم. 0 0 حلما آقاسی 1403/7/16 تکه هایی که من شدند رنه واتسون 2.8 5 صفحۀ 127 همیشه طوری نگاهم میکند که انگار بر تک تک کلماتم تمرکز کرده و تمام حرف هایم را به دقت گوش میکند. دقتش هم بالاست، همیشه متوجه حال من میشود و حالم را میپرسد. میگویم:«تو دوست خوبی هستی. این خودش یه استعداده» 0 6
بریده کتابهای تکه هایی که من شدند mobina khalesi 1403/12/4 تکه هایی که من شدند رنه واتسون 2.8 5 صفحۀ 167 من را بگو که این قدر تلاش میکنم زبان دیگری یاد بگیرم و از کلمههایی که از قبل بلدم استفاده نمیکنم. 0 0 mobina khalesi 1403/12/4 تکه هایی که من شدند رنه واتسون 2.8 5 صفحۀ 259 بدنهایمان چهل تکههاییاند از داستانهای سفر در میانهی زمین از ریشههایی که بیرون کشیده شده و دوباره کاشته شدهاند. بدنهایمان همنشینی زبانهای فراموش شدهاند، همنشینی آوازهای آزادی و دعاهای از دل برآمده بدنهایمان دیگر انکارشده، ابزار دست دیگران و زیر ذرهبینشان نیستند. بدنهایمان، برای خودمان است. هر لبخندمان یک اعتراض است. هر لبخندمان یک معجزه. بدنهایمان برمیخیزند. پاهایمان مصمم قدم برمیدارند، میرقصند، شکمهایمان منشاء زایشاند، دستهایمان بالا میرود،قلبهایمان التیام میگیرد، صدایمان بلند میشود. بدنهلیمان این چنین سیاه، این چنین زیبا . هنوز اینجاییم، هنوز. برمیخیزیم. برمیخیزیم. 0 0 Sana Ehtesham 1402/11/17 تکه هایی که من شدند رنه واتسون 2.8 5 صفحۀ 17 ما هم جواب دعای یک نفریم و هم رویای برآورده نشده ی دیگری! 1 44 mobina khalesi 1403/12/4 تکه هایی که من شدند رنه واتسون 2.8 5 صفحۀ 21 tener éxito موفق شدن وقتی کلمه اسپانیایی موفق شدن را یاد گرفتم، خیلی برایم جالب بود که کلمه exit در دلش جا گرفته است. انگار جهان داشت بهم میگفت اگر بخواهم درست زندگی کنم، باید خانهام، محلهام، و دوستهایم را ترک کنم. 0 0 حلما آقاسی 1403/7/16 تکه هایی که من شدند رنه واتسون 2.8 5 صفحۀ 127 همیشه طوری نگاهم میکند که انگار بر تک تک کلماتم تمرکز کرده و تمام حرف هایم را به دقت گوش میکند. دقتش هم بالاست، همیشه متوجه حال من میشود و حالم را میپرسد. میگویم:«تو دوست خوبی هستی. این خودش یه استعداده» 0 6