بریدههای کتاب این قصه به روایت من Hasti 1404/1/16 این قصه به روایت من سالی گاردنر 3.8 2 صفحۀ 246 بهم گفته بودن این احساسی که ما دنبالش هستیم کوره و ادم باید دچار ناشناخته های بشه که بتونه عشق واقعی رو پیدا کنه . 0 1 Hasti 1404/1/17 این قصه به روایت من سالی گاردنر 3.8 2 صفحۀ 156 دلم می خواهد جای امنی پیدا کنم که این خاطرات را تویش بگذارم و کلید را هم دور بیندازم... _ جزمین لیتل 0 1 باران هاشمی 1403/2/25 این قصه به روایت من سالی گاردنر 3.8 2 صفحۀ 69 گفتم: «ولی عشق حالتهای مختلفی داره.» «ولی اگه اصلا وجود نداشته باشه و به جاش فقط محبت داشته باشیم چی؟ اگه فقط با همدیگه مهربون و بخشنده باشیم چطور؟ بعدش دیگه جنگی درست نمیشه. چون اصلا مهم نیست.» 0 2 Thxli🐾 1403/4/25 این قصه به روایت من سالی گاردنر 3.8 2 صفحۀ 190 «باید میفهمیدم عشق چیه. باید درک میکردم چه حسی داره- اینکه چقدر فوق العادست که حس کنی تنها نیستی، که کسی هست که جونت رو براش میدی. -بکی بهم یاد داد چطوری عشق بورزم» الکس گفت:«شاید بدون عشق بهتر باشه. ببین ما آدم ها به اسم عشق چه کارهایی که نکردیم- عشق به دین، عشق به کشور، پول.- بیشتر وقت ها فقط بهانست که ظالم و حریص باشیم. میگیم این کارها رو به خاطر عشق میکنیم.» 0 17 باران هاشمی 1403/2/25 این قصه به روایت من سالی گاردنر 3.8 2 صفحۀ 69 بکی گفت: «به نظرت اگه چیزی به اسم عشق وجود نداشت برامون بهتر نبود؟ مخصوصا شیفتگی.» «سوال سنگینیه.» «من بهش فکر میکنم. عشق ویران میکنه، شیفتگی آتش میزنه. این هم یادت باشه که هیچ کشوری جنگ رو شروع نمیکنه، مگه اینکه قطعا مطمئن باشه که خدا باهاشه.» 0 2
بریدههای کتاب این قصه به روایت من Hasti 1404/1/16 این قصه به روایت من سالی گاردنر 3.8 2 صفحۀ 246 بهم گفته بودن این احساسی که ما دنبالش هستیم کوره و ادم باید دچار ناشناخته های بشه که بتونه عشق واقعی رو پیدا کنه . 0 1 Hasti 1404/1/17 این قصه به روایت من سالی گاردنر 3.8 2 صفحۀ 156 دلم می خواهد جای امنی پیدا کنم که این خاطرات را تویش بگذارم و کلید را هم دور بیندازم... _ جزمین لیتل 0 1 باران هاشمی 1403/2/25 این قصه به روایت من سالی گاردنر 3.8 2 صفحۀ 69 گفتم: «ولی عشق حالتهای مختلفی داره.» «ولی اگه اصلا وجود نداشته باشه و به جاش فقط محبت داشته باشیم چی؟ اگه فقط با همدیگه مهربون و بخشنده باشیم چطور؟ بعدش دیگه جنگی درست نمیشه. چون اصلا مهم نیست.» 0 2 Thxli🐾 1403/4/25 این قصه به روایت من سالی گاردنر 3.8 2 صفحۀ 190 «باید میفهمیدم عشق چیه. باید درک میکردم چه حسی داره- اینکه چقدر فوق العادست که حس کنی تنها نیستی، که کسی هست که جونت رو براش میدی. -بکی بهم یاد داد چطوری عشق بورزم» الکس گفت:«شاید بدون عشق بهتر باشه. ببین ما آدم ها به اسم عشق چه کارهایی که نکردیم- عشق به دین، عشق به کشور، پول.- بیشتر وقت ها فقط بهانست که ظالم و حریص باشیم. میگیم این کارها رو به خاطر عشق میکنیم.» 0 17 باران هاشمی 1403/2/25 این قصه به روایت من سالی گاردنر 3.8 2 صفحۀ 69 بکی گفت: «به نظرت اگه چیزی به اسم عشق وجود نداشت برامون بهتر نبود؟ مخصوصا شیفتگی.» «سوال سنگینیه.» «من بهش فکر میکنم. عشق ویران میکنه، شیفتگی آتش میزنه. این هم یادت باشه که هیچ کشوری جنگ رو شروع نمیکنه، مگه اینکه قطعا مطمئن باشه که خدا باهاشه.» 0 2