بریدههای کتاب مامای آلمانی: تصمیمات ناممکن، عشق های ممنوعه زیزی 1403/8/10 مامای آلمانی: تصمیمات ناممکن، عشق های ممنوعه مندی روباثم 5.0 1 صفحۀ 74 دستهای یکدیگر را میگرفتیم و زمزمه میکردیم:«یک روز دیگر گذشت، یک روز دیگر زنده ماندیم، یک روز دیگر به سوی آزادی» 0 2 زیزی 1403/8/10 مامای آلمانی: تصمیمات ناممکن، عشق های ممنوعه مندی روباثم 5.0 1 صفحۀ 161 و غذا خوردن در سالن خدمتکاران دقیقا مثل یک فعالیت خوابگاهی بود؛ ضروری و غم انگیز. 0 2 زیزی 1403/8/10 مامای آلمانی: تصمیمات ناممکن، عشق های ممنوعه مندی روباثم 5.0 1 صفحۀ 60 دوام میآوردی یا سقوط میکردی، به همین سادگی. 0 2 زیزی 1403/8/10 مامای آلمانی: تصمیمات ناممکن، عشق های ممنوعه مندی روباثم 5.0 1 صفحۀ 97 و در آن عرصهی بیمار گونهای که مرگ در کمین بود، من دوباره زنده شدم. 0 2 زیزی 1403/8/10 مامای آلمانی: تصمیمات ناممکن، عشق های ممنوعه مندی روباثم 5.0 1 صفحۀ 56 با آب و تاب گفتم:«این مایهی تسلی و آرامش نیست؟ اینکه دنیا بههرحال پیش میرود؟!» 0 2 زیزی 1403/8/10 مامای آلمانی: تصمیمات ناممکن، عشق های ممنوعه مندی روباثم 5.0 1 صفحۀ 90 هیچ روزنامه ای وجود نداشت هیچ چیزی که بر اساس آن بتوانیم جایگاهمان را در این نقشهی بزرگ قضاوت کنیم. بنظرم این عمدی بود زیرا جهلمان-هرچیزی که انسانیت ما را قرنطینه کند-به رژیم وحشت کمک میکرد تا نفوذشان در زندگی ما قدرت گیرد. 0 2 زیزی 1403/8/10 مامای آلمانی: تصمیمات ناممکن، عشق های ممنوعه مندی روباثم 5.0 1 صفحۀ 60 چگونه منظورم را برسانم وقتی حتی کلمات پشت میله هستند؟ 0 2 زیزی 1403/8/10 مامای آلمانی: تصمیمات ناممکن، عشق های ممنوعه مندی روباثم 5.0 1 صفحۀ 81 +امید داری؟ -الان بله او این را گفت و مرا فشرد. 0 2 زیزی 1403/8/10 مامای آلمانی: تصمیمات ناممکن، عشق های ممنوعه مندی روباثم 5.0 1 صفحۀ 67 به سرعت آموختم که اساسی ترین غریزهٔ انسانی، میل به زنده ماندن است و قویترین سلاح نازیها دانستن این مسئله بود. و از آن استفاده میکردند. 0 2
بریدههای کتاب مامای آلمانی: تصمیمات ناممکن، عشق های ممنوعه زیزی 1403/8/10 مامای آلمانی: تصمیمات ناممکن، عشق های ممنوعه مندی روباثم 5.0 1 صفحۀ 74 دستهای یکدیگر را میگرفتیم و زمزمه میکردیم:«یک روز دیگر گذشت، یک روز دیگر زنده ماندیم، یک روز دیگر به سوی آزادی» 0 2 زیزی 1403/8/10 مامای آلمانی: تصمیمات ناممکن، عشق های ممنوعه مندی روباثم 5.0 1 صفحۀ 161 و غذا خوردن در سالن خدمتکاران دقیقا مثل یک فعالیت خوابگاهی بود؛ ضروری و غم انگیز. 0 2 زیزی 1403/8/10 مامای آلمانی: تصمیمات ناممکن، عشق های ممنوعه مندی روباثم 5.0 1 صفحۀ 60 دوام میآوردی یا سقوط میکردی، به همین سادگی. 0 2 زیزی 1403/8/10 مامای آلمانی: تصمیمات ناممکن، عشق های ممنوعه مندی روباثم 5.0 1 صفحۀ 97 و در آن عرصهی بیمار گونهای که مرگ در کمین بود، من دوباره زنده شدم. 0 2 زیزی 1403/8/10 مامای آلمانی: تصمیمات ناممکن، عشق های ممنوعه مندی روباثم 5.0 1 صفحۀ 56 با آب و تاب گفتم:«این مایهی تسلی و آرامش نیست؟ اینکه دنیا بههرحال پیش میرود؟!» 0 2 زیزی 1403/8/10 مامای آلمانی: تصمیمات ناممکن، عشق های ممنوعه مندی روباثم 5.0 1 صفحۀ 90 هیچ روزنامه ای وجود نداشت هیچ چیزی که بر اساس آن بتوانیم جایگاهمان را در این نقشهی بزرگ قضاوت کنیم. بنظرم این عمدی بود زیرا جهلمان-هرچیزی که انسانیت ما را قرنطینه کند-به رژیم وحشت کمک میکرد تا نفوذشان در زندگی ما قدرت گیرد. 0 2 زیزی 1403/8/10 مامای آلمانی: تصمیمات ناممکن، عشق های ممنوعه مندی روباثم 5.0 1 صفحۀ 60 چگونه منظورم را برسانم وقتی حتی کلمات پشت میله هستند؟ 0 2 زیزی 1403/8/10 مامای آلمانی: تصمیمات ناممکن، عشق های ممنوعه مندی روباثم 5.0 1 صفحۀ 81 +امید داری؟ -الان بله او این را گفت و مرا فشرد. 0 2 زیزی 1403/8/10 مامای آلمانی: تصمیمات ناممکن، عشق های ممنوعه مندی روباثم 5.0 1 صفحۀ 67 به سرعت آموختم که اساسی ترین غریزهٔ انسانی، میل به زنده ماندن است و قویترین سلاح نازیها دانستن این مسئله بود. و از آن استفاده میکردند. 0 2