بریده‌ کتاب‌های آسمانی ترین مهربانی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 1

می خواستم تو را خورشید بنامم، از روشنایی منتشرت. دیدم که خورشید، سکه صدقه ای است که تو هر صبح از جیب شرقی ات در می آوری، دور سر عالم می چرخانی و در صندوق مغرب می اندازی.و بدین سان استواری جهان را تضمین میکنی. می خواستم نام تو را ابر بگذارم، از شدت کرامتت. دیدم که ابر دستمالی است که تو با آن عرق های آسمانی ات را از جبین می ستری و بر پیشانی زمین های تب دار می گذاری. می خواستم تو را آسمان بخوانم، از وسعت آبی نگاهت. دیدم که آسمان،سجاده کوچکی است که تو برای عبادت مدامت زیر پا می افکنی. می خواستم تو را اقیانوس صدا کنم، از بی کرانگی ات. دیدم که اقیانوس، جرعه آبی است که تو به لب های عطشناک زمین بخشیده ای. می خواستم تو را نسیم لقب دهم، از لطافت و مهربانی ات. دیدم که نسیم، فقط بازدم توست که در فضای قدسی فرشتگان تنفس می کنی. به اینجا رسیدم که: زیباترین و زیبنده ترین نام، همان است که خدا برای تو برگزیده است، ای کریم ترین بخشنده روی زمین. ای جواد!