بریدههای کتاب شاه کرنش کنان می کشد Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 24 آدم گوش دادن به کلمات را دست کم می گیرد اما همین گوش دادن زمینه ساز حرف زدن است. 0 4 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 13 به خواب رفتن یعنی غرق شدن در جوهر. 0 4 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 150 از خودم می پرسم چطور هرگز از کردار خودشان به وحشت نیفتادند در حالی که می دانستند دارند هزاران تن را نابود می کنند، هزاران تنی که این کشور خانه آن ها هم بود. به چه حقی هزاران تن رت به تبعید واداشتند در حالی که می دانستند این کشور مال آن ها هم بود. 0 11 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 46 ترس هر آن چه را می بینی بزرگ تر جلوه می دهد. 0 5 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 135 با عشق می توان خود را جوری دیگر حس کرد، ورای پوچی پس زده محدوده ای زیر نظر و یا زیر فشار. به همین دلیل عشق شد کنش جایگزین همه آزادی هایی که نبود. 0 10 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 63 سکوت وقفه ای میان صحبت نیست. برای خودش وزنی دارد. 0 4 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 132 سرزمینی که مرز هایش با اسلحه و سگ پاسداری شود جزیره است. ... در ذهن هر کس به جای جزیره خوشبختی آرزوی فرار جا داشت، گریز از جزیره به هر قیمتی که شده. 0 4 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 148 ترس را به دو شکل مجزا تقسیم کرد: ترس لحظه ای ترس نامنتظر است و وقتی علتش ناپدید شود خودش هم از میان می رود و اثری از آن نمی ماند. اما ترس پابرجا به مرور شناخته می شود و اسباب پدید آمدنش روز به روز نو و نا منتظر و غافلگیر کننده خواهد بود. 0 7 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 71 نوشتن به ظاهر شبیه حرف زدن است اما در باطن کاری ست عجین با تنهایی. 0 10 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 16 برای وصف همه چیز کلمه وجود ندارد. آدم همیشه در قالب کلمه نمی اندیشد. هنوز بسیاری از فکرهایم در بیان نمی گنجند ... 0 5 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 21 معیار کیفیت هر متن از دید من همواره یک چیز بوده است: آیا متن در سر گردبادی بی صدا برپا می کند یا نه. 0 4 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 17 اشیا همواره برایم مهم بوده اند. ظاهرشان بخشی از تصویر صاحبشان است. .... اگر بیشتر از صاحبشان عمر کنند باقی مانده فرد غایب به درون اشیای مانده از او رخنه می کند. 0 5 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 26 عشقم به زبان مادری ام نه بهتر بودنش که مأنوس تر بودنش است. 0 9 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 63 سکوت هر چیزی را که مدت ها نمی شد گفت در خود دارد، حتی چیزی را که هرگز بر زبان نخواد آمد. 0 9 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 25 آدم خواهی نخواهی یک زبان مادری دارد، و این زبان نعمتی ست نامحسوس. 0 5 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 57 مزه پرانی هایی بی پروا برای تجریه تصویر خدشه ناپذیر دستگاه حاکم. یک جور روحیه دادن به خود بود زیرا کسانی که خوراک خنده مان بودند هر آن میتوانستند کلکمان را بکنند. 0 6 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 18 انگار وضع درختان فراری مانند آدم های فراری ست که دیاری خطرناک را در زمان مناسب ترک می کنند و دیاری به نسبت خوب نی یابند اما در ناحیه ای نامناسب از آن دیار جاگیر می شوند،بی قصد رفتن. 0 4
بریدههای کتاب شاه کرنش کنان می کشد Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 24 آدم گوش دادن به کلمات را دست کم می گیرد اما همین گوش دادن زمینه ساز حرف زدن است. 0 4 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 13 به خواب رفتن یعنی غرق شدن در جوهر. 0 4 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 150 از خودم می پرسم چطور هرگز از کردار خودشان به وحشت نیفتادند در حالی که می دانستند دارند هزاران تن را نابود می کنند، هزاران تنی که این کشور خانه آن ها هم بود. به چه حقی هزاران تن رت به تبعید واداشتند در حالی که می دانستند این کشور مال آن ها هم بود. 0 11 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 46 ترس هر آن چه را می بینی بزرگ تر جلوه می دهد. 0 5 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 135 با عشق می توان خود را جوری دیگر حس کرد، ورای پوچی پس زده محدوده ای زیر نظر و یا زیر فشار. به همین دلیل عشق شد کنش جایگزین همه آزادی هایی که نبود. 0 10 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 63 سکوت وقفه ای میان صحبت نیست. برای خودش وزنی دارد. 0 4 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 132 سرزمینی که مرز هایش با اسلحه و سگ پاسداری شود جزیره است. ... در ذهن هر کس به جای جزیره خوشبختی آرزوی فرار جا داشت، گریز از جزیره به هر قیمتی که شده. 0 4 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 148 ترس را به دو شکل مجزا تقسیم کرد: ترس لحظه ای ترس نامنتظر است و وقتی علتش ناپدید شود خودش هم از میان می رود و اثری از آن نمی ماند. اما ترس پابرجا به مرور شناخته می شود و اسباب پدید آمدنش روز به روز نو و نا منتظر و غافلگیر کننده خواهد بود. 0 7 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 71 نوشتن به ظاهر شبیه حرف زدن است اما در باطن کاری ست عجین با تنهایی. 0 10 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 16 برای وصف همه چیز کلمه وجود ندارد. آدم همیشه در قالب کلمه نمی اندیشد. هنوز بسیاری از فکرهایم در بیان نمی گنجند ... 0 5 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 21 معیار کیفیت هر متن از دید من همواره یک چیز بوده است: آیا متن در سر گردبادی بی صدا برپا می کند یا نه. 0 4 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 17 اشیا همواره برایم مهم بوده اند. ظاهرشان بخشی از تصویر صاحبشان است. .... اگر بیشتر از صاحبشان عمر کنند باقی مانده فرد غایب به درون اشیای مانده از او رخنه می کند. 0 5 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 26 عشقم به زبان مادری ام نه بهتر بودنش که مأنوس تر بودنش است. 0 9 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 63 سکوت هر چیزی را که مدت ها نمی شد گفت در خود دارد، حتی چیزی را که هرگز بر زبان نخواد آمد. 0 9 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 25 آدم خواهی نخواهی یک زبان مادری دارد، و این زبان نعمتی ست نامحسوس. 0 5 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 57 مزه پرانی هایی بی پروا برای تجریه تصویر خدشه ناپذیر دستگاه حاکم. یک جور روحیه دادن به خود بود زیرا کسانی که خوراک خنده مان بودند هر آن میتوانستند کلکمان را بکنند. 0 6 Arash 1404/3/17 شاه کرنش کنان می کشد هرتا مولر 3.0 1 صفحۀ 18 انگار وضع درختان فراری مانند آدم های فراری ست که دیاری خطرناک را در زمان مناسب ترک می کنند و دیاری به نسبت خوب نی یابند اما در ناحیه ای نامناسب از آن دیار جاگیر می شوند،بی قصد رفتن. 0 4