بریده کتابهای الویس پریسلی، زندگی در تنهایی نرگس🐚 1403/6/9 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 180 بیش از هر چیز، فقط میخواهم مردمی که در خانه هستند به درستی درمورد من فکرکنند. 0 1 نرگس🐚 1403/6/15 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 239 از الویس پرسلی بودن خیلی خسته شدم. 0 0 نرگس🐚 1403/6/2 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 44 من فقط آنجا در کلاس مینشستم و از پنجره به بیرون نگاه میکردم. نمیدانستم معلم چه میگوید. من به "تونی کرتیس" و "مارلون براندو" و ستاره بودن و خوانندگی فکر میکردم. من تمام مدت رویا میدیدم. 0 0 نرگس🐚 1403/6/9 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 166 او (اِلویس) میگفت: "من خیلی خوشبختم که در این موقعیت هستم. این واقعا یک نعمت است که بتوانی به کسی کمک کنی." 0 0 نرگس🐚 1403/6/7 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 87 همیشه قبل از اجرا عصبی بود؛ اما به محض اینکه روی صحنه میرفت، همه چیز را کنار میگذاشت و کاملا احساس آرامش میکرد. 0 2 نرگس🐚 1403/6/2 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 77 ... از روی صحنه میتوانست ببیند که برایشان مهم نیست او چه کار میکند. او به آن عادت کرد. قرار نبود همه او را دوست داشته باشند. حتی ممکن بود بعضیها هم از او متنفر شوند. 0 1 نرگس🐚 1403/6/14 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 189 یک روزنامهنگار به او و دوستانش لقب "مافیای مِمفیس" را داده بود. بچهها که عموما رئیسشان را E مینامیدند، بیشتر آنها عاشق این لقب بودند و با این باور که این لقب به آنها هویت تیمی جالبی میدهد، شروع به پوشیدن کت و شلوارهای مشکی و عینکهای تیره کردند. الویس از این نام متنفر بود؛ زیرا یادآور چیزهای تلخ و کثیفی در ارتباط با فساد بود. 0 0 نرگس🐚 1403/6/14 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 207 الویس پس از ضبط به بایندِر گفت: "استیو، من دیگر هرگز آهنگی را که به آن اعتقاد ندارم نمیخوانم ... " 0 0 نرگس🐚 1403/6/7 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 98 صرفنظر از اینکه پارکر چقدر شهرت و پول برای اِلویس به ارمغان میآورد، به نظرش میرسید که پسرش روح و استعدادش را به یک شیطان زمینی می فروشد. 0 0 نرگس🐚 1403/6/9 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 164 بااینکه آنها خدمتکار داشتند، گِلادیس همیشه دوستداشت خودش برای پسرش غذا درست کند و بعد مینشستند و صحبت میکردند. 0 0 نرگس🐚 1403/6/14 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 203 به مدیر اجرایی NBC گفت: "میخواهم به مردم نشاندهم که واقعا چهکاری میتوانم انجام دهم." این یک اقدام نادر علیه پارکر بود؛ اما اقدامی بود که بقیه زندگی حرفهای او را تغییر میداد. 0 2 نرگس🐚 1403/6/9 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 161 اِلویس میگفت: "افرادی شما را دوستدارند و افرادی هم هستند که شما را دوستندارند. صرفنظر از کاری که انجام میدهید، نمیتوانید همه را راضی کنید. برخی از مردم از عیسی ع متنفر بودند؛ اما او انسان کاملی بود." 0 1 نرگس🐚 1403/6/15 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 233 ... ولی الویس به پارکر اعتماد داشت. درواقع اعتمادش اشتباه بود. شاید اگر گلادیس زنده بود، این کار را نمیکرد. او در سال ۱۹۵۷ با نگرانی به الویس گفت: "الویس، آن سرهنگ تا سرحد مرگ از تو کار میکشد." 0 0 نرگس🐚 1403/6/16 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 253 او (الویس) نمیتوانست بیش این درمورد یک چیز اشتباه کند. او میترسید که پس از مرگ فراموش شود، اما کاملا برعکس شد. او بعد از مرگش بیش از هر زمان دیگر مورد احترام بوده است. 0 1 نرگس🐚 1403/6/2 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 34 به گلادیس گفت: "نگران نباش مامان. وقتی بزرگ شدم برایت یک خانه میخرم و تمام بدهیهایت را در خواربارفروشی میپردازم و دوتا کادیلاک میخرم، یکی برای تو و بابا و یکی برای خودم." 0 1 نرگس🐚 1403/6/14 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 186 او (اِلویس) دوستداشت بگوید: "موسیقی انجیل، خالصترین چیز روی زمین است" 0 0 نرگس🐚 1403/6/2 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 39 وقتی پدرش یک ماشین چمنزنی قدیمی خرید، الویس به خیابانها رفت و درها را میزد و پیشنهاد میداد که چمنهای حیاط مردم را بزند. کار آبرومندانهای بود و وقتی توانست قبض خواربارفروشی را بپردازد به خودش افتخار کرد. 0 0 نرگس🐚 1403/6/14 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 196 الویس نمیتوانست به چشمان کسی نگاه کند. او در خانه خودش در مقابل همسر و کارکنانش توسط سرهنگ (پارکر) تحقیر میشد. 0 2 نرگس🐚 1403/6/15 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 232 هیچکس نمیدانست چه باید بکند. این به الویس بستگی داشت که به خودش کمک کند و او نمیخواست. شاید سرهنگ باید بیشتر تلاش میکرد؛ اما پارکر میگفت که پرستارش نیست. برای پارکر تنها پول مهم بود. 0 0 نرگس🐚 1403/6/2 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 25 گلادیس به او میگفت: وقتی کمتر از دو سال داشتی، در کلیسا از دامن من سر میخوردی، به راهرو میدویدی و سعی میکردی با گروه موسیقی آواز بخوانی. 0 0
بریده کتابهای الویس پریسلی، زندگی در تنهایی نرگس🐚 1403/6/9 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 180 بیش از هر چیز، فقط میخواهم مردمی که در خانه هستند به درستی درمورد من فکرکنند. 0 1 نرگس🐚 1403/6/15 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 239 از الویس پرسلی بودن خیلی خسته شدم. 0 0 نرگس🐚 1403/6/2 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 44 من فقط آنجا در کلاس مینشستم و از پنجره به بیرون نگاه میکردم. نمیدانستم معلم چه میگوید. من به "تونی کرتیس" و "مارلون براندو" و ستاره بودن و خوانندگی فکر میکردم. من تمام مدت رویا میدیدم. 0 0 نرگس🐚 1403/6/9 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 166 او (اِلویس) میگفت: "من خیلی خوشبختم که در این موقعیت هستم. این واقعا یک نعمت است که بتوانی به کسی کمک کنی." 0 0 نرگس🐚 1403/6/7 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 87 همیشه قبل از اجرا عصبی بود؛ اما به محض اینکه روی صحنه میرفت، همه چیز را کنار میگذاشت و کاملا احساس آرامش میکرد. 0 2 نرگس🐚 1403/6/2 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 77 ... از روی صحنه میتوانست ببیند که برایشان مهم نیست او چه کار میکند. او به آن عادت کرد. قرار نبود همه او را دوست داشته باشند. حتی ممکن بود بعضیها هم از او متنفر شوند. 0 1 نرگس🐚 1403/6/14 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 189 یک روزنامهنگار به او و دوستانش لقب "مافیای مِمفیس" را داده بود. بچهها که عموما رئیسشان را E مینامیدند، بیشتر آنها عاشق این لقب بودند و با این باور که این لقب به آنها هویت تیمی جالبی میدهد، شروع به پوشیدن کت و شلوارهای مشکی و عینکهای تیره کردند. الویس از این نام متنفر بود؛ زیرا یادآور چیزهای تلخ و کثیفی در ارتباط با فساد بود. 0 0 نرگس🐚 1403/6/14 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 207 الویس پس از ضبط به بایندِر گفت: "استیو، من دیگر هرگز آهنگی را که به آن اعتقاد ندارم نمیخوانم ... " 0 0 نرگس🐚 1403/6/7 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 98 صرفنظر از اینکه پارکر چقدر شهرت و پول برای اِلویس به ارمغان میآورد، به نظرش میرسید که پسرش روح و استعدادش را به یک شیطان زمینی می فروشد. 0 0 نرگس🐚 1403/6/9 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 164 بااینکه آنها خدمتکار داشتند، گِلادیس همیشه دوستداشت خودش برای پسرش غذا درست کند و بعد مینشستند و صحبت میکردند. 0 0 نرگس🐚 1403/6/14 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 203 به مدیر اجرایی NBC گفت: "میخواهم به مردم نشاندهم که واقعا چهکاری میتوانم انجام دهم." این یک اقدام نادر علیه پارکر بود؛ اما اقدامی بود که بقیه زندگی حرفهای او را تغییر میداد. 0 2 نرگس🐚 1403/6/9 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 161 اِلویس میگفت: "افرادی شما را دوستدارند و افرادی هم هستند که شما را دوستندارند. صرفنظر از کاری که انجام میدهید، نمیتوانید همه را راضی کنید. برخی از مردم از عیسی ع متنفر بودند؛ اما او انسان کاملی بود." 0 1 نرگس🐚 1403/6/15 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 233 ... ولی الویس به پارکر اعتماد داشت. درواقع اعتمادش اشتباه بود. شاید اگر گلادیس زنده بود، این کار را نمیکرد. او در سال ۱۹۵۷ با نگرانی به الویس گفت: "الویس، آن سرهنگ تا سرحد مرگ از تو کار میکشد." 0 0 نرگس🐚 1403/6/16 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 253 او (الویس) نمیتوانست بیش این درمورد یک چیز اشتباه کند. او میترسید که پس از مرگ فراموش شود، اما کاملا برعکس شد. او بعد از مرگش بیش از هر زمان دیگر مورد احترام بوده است. 0 1 نرگس🐚 1403/6/2 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 34 به گلادیس گفت: "نگران نباش مامان. وقتی بزرگ شدم برایت یک خانه میخرم و تمام بدهیهایت را در خواربارفروشی میپردازم و دوتا کادیلاک میخرم، یکی برای تو و بابا و یکی برای خودم." 0 1 نرگس🐚 1403/6/14 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 186 او (اِلویس) دوستداشت بگوید: "موسیقی انجیل، خالصترین چیز روی زمین است" 0 0 نرگس🐚 1403/6/2 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 39 وقتی پدرش یک ماشین چمنزنی قدیمی خرید، الویس به خیابانها رفت و درها را میزد و پیشنهاد میداد که چمنهای حیاط مردم را بزند. کار آبرومندانهای بود و وقتی توانست قبض خواربارفروشی را بپردازد به خودش افتخار کرد. 0 0 نرگس🐚 1403/6/14 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 196 الویس نمیتوانست به چشمان کسی نگاه کند. او در خانه خودش در مقابل همسر و کارکنانش توسط سرهنگ (پارکر) تحقیر میشد. 0 2 نرگس🐚 1403/6/15 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 232 هیچکس نمیدانست چه باید بکند. این به الویس بستگی داشت که به خودش کمک کند و او نمیخواست. شاید سرهنگ باید بیشتر تلاش میکرد؛ اما پارکر میگفت که پرستارش نیست. برای پارکر تنها پول مهم بود. 0 0 نرگس🐚 1403/6/2 الویس پریسلی، زندگی در تنهایی ری کانلی 1.5 1 صفحۀ 25 گلادیس به او میگفت: وقتی کمتر از دو سال داشتی، در کلیسا از دامن من سر میخوردی، به راهرو میدویدی و سعی میکردی با گروه موسیقی آواز بخوانی. 0 0