بریده‌ای از کتاب شهر خرس اثر فردریک بکمن

fifi

fifi

1404/5/9

بریدۀ کتاب

صفحۀ 359

عشق پدر و مادر به بچه چیز عجیبی است. عشق ما به هر کسی نقطه‌ی آغازی دارد اما عشق به بچه این‌طور نیست. نقطه‌ی آغاز ندارد، همیشه بچه‌مان را دوست داشته‌ایم، حتی پیش از آنکه اصلا به وجود آمده باشد. فرق نمی‌کند پدر و مادر خوبی باشیم یا نه، همه‌ی پدرومادرها چنین لحظه‌ای را تجربه می‌کنند، لحظه‌ای که امواج سهمگین احساسات بر سرشان می‌ریزد و آن‌ها را به زانو درمی‌آورد. غیر قابل درک است، چون معیاری برای سنجش آن نیست. به این می‌ماند که بخواهی برای کسی که همه‌ی عمرش را در یک اتاق تاریک گذرانده تعریف کنی که چه حسی دارد وقتی برف روی زبانت می‌نشیند یا ماسه‌های ساحلی انگشتان پایت را قلقلک می‌دهد‌. روح آدم پرواز می‌کند.

عشق پدر و مادر به بچه چیز عجیبی است. عشق ما به هر کسی نقطه‌ی آغازی دارد اما عشق به بچه این‌طور نیست. نقطه‌ی آغاز ندارد، همیشه بچه‌مان را دوست داشته‌ایم، حتی پیش از آنکه اصلا به وجود آمده باشد. فرق نمی‌کند پدر و مادر خوبی باشیم یا نه، همه‌ی پدرومادرها چنین لحظه‌ای را تجربه می‌کنند، لحظه‌ای که امواج سهمگین احساسات بر سرشان می‌ریزد و آن‌ها را به زانو درمی‌آورد. غیر قابل درک است، چون معیاری برای سنجش آن نیست. به این می‌ماند که بخواهی برای کسی که همه‌ی عمرش را در یک اتاق تاریک گذرانده تعریف کنی که چه حسی دارد وقتی برف روی زبانت می‌نشیند یا ماسه‌های ساحلی انگشتان پایت را قلقلک می‌دهد‌. روح آدم پرواز می‌کند.

5

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.