بریدهای از کتاب هزار پیشه اثر چارلز بوکوفسکی
1404/3/6
صفحۀ 121
میدانستم اگر من راننده بودم، حتما به احتمال و اشتیاق غرق کردن همه فکر میکردم. و گاهی اوقات هم، بعد از فکر کردن، این احتمال را به واقعیت بدل میکردم. به ازای هر ژاندارک یک هیتلر آن سر الاکلنگ نشسته است.
میدانستم اگر من راننده بودم، حتما به احتمال و اشتیاق غرق کردن همه فکر میکردم. و گاهی اوقات هم، بعد از فکر کردن، این احتمال را به واقعیت بدل میکردم. به ازای هر ژاندارک یک هیتلر آن سر الاکلنگ نشسته است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.