سانیا

سانیا

@saniaaa

6 دنبال شده

8 دنبال کننده

            📚💫🌱
          

یادداشت‌ها

        سه شبانه روز در سفر، بی وقفه این کتاب را خواندم. 
تصادفا به چشمم خورد و چند صفحه اولش را که خواندم کاملا. جذبم کرد
راوی (شهید امیرعبدالهیان ) در کتاب با تسلط و جذابیت تعریف می کند که گویی شما را بعنوان وزیر خارجه آینده می بیند و علاقه‌مند است به تفصیل شما را در جریان واقعیت امور قرار دهد.
کدها و اطلاعاتی که می داد برای اولین بار بیان می‌شد و همه تازگی داشت.
بعلاوه اطلاعات عمومی‌ام را راجع به فرهنگ کشورها و ملل اسلامی بسیار بالاتر برد.
من سیاست و امور خارجه را دوست دارم اما برایم مهم است آنچه که میبینم و می‌شنوم و می‌خوانم از منبعی صادق و مورد وثوق باشد.
از طرفی ما سالهاست درباره خیلی چیزها برایمان سوالاتی وجود دارد که هیچکس آنها را درست و حسابی برایمان توضیح نداده است؛ سوالاتی درباره بیداری اسلامی و بهار عربی که چه شد و از کجا یکهو سر بلند کرد و نهایتا به کجا رسید؟ یا چرا داعش و گروه های تروریستی به سراغ سوریه رفتند و هدف شکل گیری و هدایت و حمایت از آنها چه بود؟ و یا چرا ما وارد ماجرا و بحران سوریه شدیم و آنقدر هزینه و خون دادیم؟ اصلا ربط اینها به ما چه بود؟
و یا در پشت پرده مناسبات و مذاکرات های وزارت خارجه و وزیر خارجه معاونین و کارکنانش و رویدادهای بین المللی چه می گذرد و چه روایت های ناگفته ای وجود دارد؟
و یا علت درگیری‌ها مستقیم و غیرمستقیم و مشکلات بین ما و آمریکا و اروپا و کشورهای عربی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا چیست؟
و وقایعی نظیر انفجار مقابل سفارت ایران در بیروت یا حمله به مجلس و حرم امام خمینی در تهران و تهدیدات این چنینی علیه ایران چه علتی داشت؟
ما هروقت این سوالات را می پرسیدیم با جواب های حاشیه ای و حوصله سربر و خسته کننده مواجه می شدیم و یا از خاطرات وحشیانه و تراژدی های غم انگیز و غیرقابل تحمل آمریکا و رژیم صهیونیستی و تروریست ها برایمان می گفتند.
اما این کتاب برایم خیلی چیزها را روشن کرد و سوالاتم را پاسخ داد و حتی تصورات اشتباهم را اصلاح کرد.
البته ای کاش زمانی که نویسنده و راوی آن در قید حیات بود، آنرا می‌خواندم و با شخصیت حقیقی و ارزش و تاثیر آن شهید والامقام آشناتر می شدم.
بهرحال کتاب بسیار قشنگی بود و احساس کردم بهتر است درباره این کتاب بنویسم. 
      

0

        بالاخره تمام شد!
یک جلد کتاب را بطرز نفس گیری در چند روز خواندم؛ کتابی جذاب و حرص آور!
محتوای کتاب نه تنها قابل لمس و درک بود، بلکه هرلحظه اش را می شد به عیان دید و شنید.
فرض کنید سفره بزرگی در خانه تان پهن کرده اید و این برای ساکنان خانه است؛ یعنی شما و همسر و فرزندان و احیانا عروسها و دامادها و نوادگانتان.
گرسنه ای پشت سرهم در را می کوبد و بی اجازه، می آید و بر سر سفره می نشیند. آنقدر گرسنه است که جز غذا چشمش چیزی را نمی بیند و یک نفس و بی وقفه غذا را با چهار دست و پا به دهان فرو می برد.
حتی آداب اجتماعی غذاخوردن را هم بلد نیست و مثل ندید بدید ها به هر سمت سفره حمله ور می شود و یک ریز غذاها را می بلعد.
خب در چنین شرایطی محتملا نگاه ترحم انگیزی به او می اندازید و اجازه می دهید بخورد تا سیر شود و صبر و انسانیت به خرج می دهید. 
اما کار به جایی می رسد که او نه تنها تمام غذا و خوراکی ها و نوشیدنیهای سر سفره را تنهایی می خورد، بلکه با زور و تهدید مجبورتان می کند باز هم غذا بپزید؛ حتی غذاهایی که بلد نیستید یا گران است یا موادش در دسترس‌تان نیست!
اگر غذا را درست کردید که هیچ، وگرنه شما و خانواده تان مستحق توهین و تمسخر و بعد هم مرگ هستید!
حالا با هر بدبختی ای که هست بالاخره مجبور می‌شوید کوتاه بیایید و غذا بپزید. درست همین لحظه قابلمه دزدی می آید و تمام نوشیدنی ها و خوراکی ها و غذاها را با تمام ظروفشان یکجا می دزدد و می برد. بعد ناخوانده و با پررویی! می آید و کنار سفره می نشیند و در کمال خونسردی شما را به غذا نپختن متهم می کند و آن گدای ظالم را هم به قابلمه دزدی.
شما دوباره به جان هم می افتید و او در کمال آرامش صاحب سفره و خوردنی ها و حتی ظروفشان می شود بی آنکه کوچکترین چیزی به روی خودش بیاورد یا زحمتی به خودش بدهد.
بعد از درگیری و خستگی، دوباره مجبور می شوید غذا درست کنید! چاره ای نیست و به امید اینکه اینبار بعد از سیر شدن گورشان را گم کنند، دوباره زخمی و عصبانی و خسته و گرسنه و تشنه مجبورید با هرمصیبتی و بدبختی ای که هست طعام و نوشیدنی آنها را حاضر کنید. پول همه اینها را هم شما باید از جیب خودتان بپردازید، حتی تک‌تک ظرف ها و قابلمه ها را!
وقتی پول همه چیز را دادید و خوردنی ها و نوشیدنی ها را حاضر کردید و دوباره در سفره ای رنگین و مطلّا پیش رویشان گذاشتید، کسی با لگد و بی ادبی تمام، شما را به گوشه ای هل می دهد و می اندازد و در صدر سفره، جلوی بقیه می ایستد و می گوید:《خب! بابت غذایی که پختم و نوشیدنی ای آوردم و ظرف ها و سفره ای که خریدم، باید ازم تشکر کنید!! من خیلی زحمت کشیدم!!》بعد هم در عوض زحمت نکشیده اش، پول هنگفتی را از شما طلب می کند. چنانچه بخواهید دهان به اعتراض بگشایید، لوله تفنگ در دهانتان است!
بعد هم می رود و به خوردن و یا بهتر بگویم لُمباندن غذای مفتی و بی زحمتش، مشغول میشود.
بقیه مردم ولگرد و گداها و دزدها و جنایتکاران شهر که اوضاع خانه شما را اینطور می بینند، آن ها هم سهمی از سفره شما می خواهند، بی آنکه پولی بدهند یا زحمتی بکشند یا حقی داشته باشند!
بالاخره بعد از کلی جدال و خون و خونریزی و بحث های طولانی، پلیسی از ناکجاآباد می آيد و قرار می‌شود عدالت برقرار شود و همه چیز بر اصل و سرجایش باشد، حق همه هم همانطور که باید، به آنها داده شود؛ یعنی پدر خانه بابت بی ادبی و توهین و دعوا اخراج و به محله دیگری تبعید می شود، مادر خانه وظیفه پخت و پز را دارد و دخترها هم وظیفه شست و شو ظرفها و پهن و جمع کردن سفره غذا را دارند، پسرها هم باید کار کنند تا خرج خرید خورد و خوراک و ظرفها را بدهند!!
آن غریبه ها هم باید مواظب شما باشند که به کار کردنتان برسید!
و ضمنا بالاخره شما هم حقی از خوردن و نوشیدن را بدست می آورید؛ آب و ته مانده غذاها هم برای شما می شود.
لطفی هم می کنند و یکی از اعضای خانواده شما را می گذارند رئیس خانه باشد، او که با غریبه ها مهربان است و به آنها بیش از شما احترام می گذارد!
خب این همه قضیه است و از این به بعد، این آش است و این کاسه!

اینها که نوشتم استعاره‌ای حقیقی بود از حقایق و واقعيت زندگی ما و چند میلیارد آدم دیگر!
منظور از ما، آسیایی ها و آفریقایی ها و آمریکایی های لاتین از جمله سرخ پوست هاست،
آن خانه وطن ماست و این سفره، منابع و منافع ملی ماست.
آن گدای ظالم پرتغالی ها و هلندی ها و اسپانیایی ها هستند، آن قابلمه دزد هم انگلیسی ها هستند.
آن آشپز قلابی قلدر تفنگ بدست هم آمریکایی ها هستند و اراذل و مهاجمین هم بقیه اروپاییها. 
و داستانی که گفتم، خلاصه‌ای بود از کتاب "سرگذشت استعمار".

چه بعنوان یک مسلمان و چه بعنوان یک میهن دوست و چه بعنوان یک فرد عاقلِ باهوش، وظیفه هرکسی ست که این کتاب را بخواند تا بداند منشا مشکلات کشورهای دنیا در چیست و اروپا و آمریکا، چطور به ثروت و قدرت رسیدند.
      

0

باشگاه‌ها

باشگاه کتاب خوانی پرواز

23 عضو

خون دلی که لعل شد: خاطرات حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای (مدظله) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

سانیا پسندید.
تولد اسرائیل
          ﷽
اسم کتاب را وقتی شنیدم که علیزاده و زیباکلام با موضوع فلسطین مناظره داشتند. آ زیباکلام گفتند فلان کتاب را نوشته ام و چاپ نشد و خیلی خوب هست و این موارد. آ علیزاده هم معتقد بود کاش چاپ میشد چون حتما یک دانشجوی معمولی هم میتوانست آن کتاب را رد کند. [نقل به مضمون]
یک مناظره‌ی دیگر هم ایشان با قیس قریشی داشتند که گوش دادم و بعدش کنجکاو شدم با نگرش ایشان آشناتر شوم.

در کل شما با یک قوم کوچولو‌یِ مظلومِ ناز مواجه می‌شوید که به شدت بهشان ستم شده است و غریب هستند و این‌ها‌. برای اینکه با تفکرات مختلف حول فلسطین آشنا شوید بد نیست اما واقعا ممکن است یک جاهایی داغ کنید، بعد فکر کنید که تولد نه! لقاح مصنوعی یک جنین که سقط خواهد شد.

آ زیباکلام ابتدا از مطالعات و تجارب خودشان در تدریس این موضوع می‌گویند بعد تاریخچه‌ی یهودیت و کشور یا ناحیه‌ی یهودیه. [توجه کنید فلسطین نه، یهودیه! این واژه هی تکرار می‌شود و عمیقا روی اعصاب است. به طور محدود جلوتر این واژه به فلسطین تبدیل می‌شود.]
مسئله‌ی اختلاف همه‌ی اولاد بشر! با یهودیان از قبل میلاد حضرت مسیح (ع) تا همین صد یا پنجاه سال پیش بررسی می‌شود؛ از اختلاف نژادی بین ریشه‌ی یهودیان و فلسطینیان گفته شده است؛ از ظلم‌هایی که به یهودیان در سراسر جهان روا شده است؛ از خدماتی که یهودیان به فلان تمدن دادند؛ از اینکه یک سری آدمها به یهودیان بدبینانه و با تنگ‌نظری نگاه می‌کردند؛ از اینکه یهودیان خیلی باسواد و اهل تعلیم و تربیت بوده‌اند؛ از اینکه فلان ارتشیِ فرانسوی را چون یهودی بود به جاسوسی متهم کردند؛ از اینکه آلمان هیتلری این آزارها را رساند؛ از اینکه هولوکاست چه‌جور بود و چه شد و یک ماله‌ی عظیم! روی اینکه در غرب اجازه‌ی تحقیق روی هولوکاست وجود ندارد، می‌کشند؛ از اینکه یک عده آدم بودند که معتقد به آموزه‌های تورات نبودند اما بالاخره خود را یهودی می‌دانستند و عِرق داشتند، نمونه‌اش هرتزل؛ و همه‌ی این‌ موردها هم اصلا و ابدا نژاد پرستی نیست!  گویا یهودیان عزیز آن زمان یک مقداری هم به حضرت سلیمان(ع) بابت قوانین مالیاتی نقد داشته‌اند! [قبلا خوانده بودم که سکولاریسم، اول از بنی اسرائیل شروع شده. آن‌ها بودند که جایگاه فرمانروایی و پیامبری را مجزا تعریف کرده‌اند.]

از دید آ زیباکلام عزالدین قسام که اولین قیام علیه صهیونیست‌ها را شکل داده و در عکا شهید شده و قهرمان ملی‌ست و الان اسمش روی گردان‌های قسام [شاخه‌ی نظامی حماس] است، یک طغیانگر است!!!!![واژه‌ی طغیان واضح در کتاب هست.] در کل اصلا حقوق پایمال شده‌ی فلسطینی‌ها مورد توجه نیست. مثلا اینکه در دیر یاسین آن قتل و غارت فجیع توسط صهیونیست‌ها انجام شده با این استدلال توجیه می‌شود که یهودی‌ها هدفشان این نبود که فلسطینی‌ها را از آنجا برانند و نمی‌خواستند چنین اتفاقی بیفتد. اصلا توجه نمی‌شود که خب گیرم دیریاسین سوء تفاهم بود؛ قانا، کفر قاسم، صبرا و شتیلا، صفصاف، طنطوره، دوایمه و شجاعیه چطور؟![جنگ‌های مفصل اعراب و پاکستان با صهیونیست‌ها فعلا به کنار]

در میان مناظره با علیزاده، علیزاده یک جاهایی می‌گفت: اجرتان با حزقیل نبی(ع)! اجرتان با حضرت موسی(ع)! [کنایه از اینکه خیلی پشتیبان یهودی‌ها هستی.] فکر می‌کردم شاید بی‌ادبی باشد. الان می‌بینم پُر بی‌راه نمی‌گفت!
        

17

سانیا پسندید.
مهاجر سرزمین آفتاب: خاطرات کونیکو یامامورا (سبا بابایی) یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران

11

سانیا پسندید.
خون دلی که لعل شد: خاطرات حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای (مدظله) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی

6

سانیا پسندید.
خون دلی که لعل شد: خاطرات حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای (مدظله) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی

10

سانیا پسندید.
خون دلی که لعل شد: خاطرات حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای (مدظله) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی

9