حسینیحسینیدنبال کردن@h_hoseyni19545 دنبال شده1 دنبال کنندهکتابدوست(0 کتاب)0امتیازدنبال کردن 0یادداشت0امتیاز0لیستکتابخانهنمایش کتابخانهخواندهام0 کتابدر حال خواندن0 کتابخواهم خواند5 کتابیادداشتهااین کاربر هنوز یادداشتی ثبت نکرده است.باشگاههااین کاربر هنوز باشگاهی ندارد.چالشهااین کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.فعالیتهاحسینی پسندید.حنانه سادات یعقوبی یادداشت نوشت.1401/12/11حرکتعلی صفایی حائری4.65 شاید من برای خوندن این کتاب خیلیی کوچیک بودم اما به اندازه خودم رزقم رو گرفتم و باز هم با فکر عمیق تر وسعت بیشتری برمیگردم و میخونمش 1738حسینی میخواهد بخواند.1402/10/02حرکتعلی صفایی حائری4.6500حسینی میخواهد بخواند.1402/10/02اخباتعلی صفایی حائری4.63000حسینی پسندید.محمدصدرا ریماز یادداشت نوشت.1401/06/02صراطعلی صفایی حائری4.718 عین صاد میگوید بعضیها دنبال آنند که برای خود عشقی بسازند. اما مگر ما بیعشقیم. ما از عشقها سرشاریم. نشانش هم همین دویدنهای ماست برای پول، لذت و قدرت. مسئله "کدام معشوق؟" است. ما باید آنها را با هم مقایسه کنیم و آن را که پاسخگوی تمام نیازهای ماست، انتخاب کنیم. حالا تو نیاز به خلوتی داری تا خودت را مرور کنی، نیازهای خودت را بیابی و ارزیابیای از استعدادهایت داشتهباشی. و اینکه آیا راهی که دیگران جلوی پایت میگذارند، راه درستی است؟ با این خلوت تو باید تلاش برای شناخت معبودها را آغاز کنی. به فرض که به هر کدام از این معبودها روی آوری، چه چیز به تو میدهند؟ در مقابل چه ازت میگیرند؟ حال باید این معبودها را با هم بسنجی. سود کدام بیشتر است؟ کدام یک پاسخگو نیازهای بیشتری است؟ سوالی که اینجا پیش میآید این است که ملاک انتخاب ما چیست؟ ملاک حق است. خب پس حق چیست؟ حق را باید براساس نیازها شناخت. و برای شناختِ جامع نیازها باید از کسی کمک گرفت که تو و محیط اطرافت را آفریده و تنظیم کرده است. تو با طی این مراحل به ایمان میرسی. تسلیم حق میشوی. یعنی بر عصیان، عصیان میکنی. با کسب ایمان از خودت متولد میشوی. و صاحب دو من میشوی. منی که بودی و منی که شدی. و به محض تولد، درگیری آغاز میشود. چون منافع دو من با هم متفاوت و متضاد است، برای همین است که درگیری اجتنابناپذیر است. و تویی که از دو تا شدن مسیر و درگیری همهجانبه به عجز و اضطرار رسیدی، منتظر بلاها و ضربهها هستی تا تو را از این عجز نجات دهد. و تازه این آخر کار نیست که در مراحل و کلاسهای بالاتر، همین چیزهایی که تو را تا اینجا بالا آوردهاند، سد راهت میشوند و باید به ریسمان خدا چنگ بزنی، تا خودش تو را بالا برد. عبادت، ریاضت، خدمت به خلق و شهادت مادامی که از امر او الهام نگیرد ارزش ندارد. مهم عبودیت است و اطاعت. صراط راه میانبر است به همین عبودیت و اطاعت. نقش ثابت ما عبودیت است و اطاعت. با این نقش ثابت میتوانیم در هر جایی و هر شغلی حاضر شویم. البته اطاعت امر میخواهد. امر به مهمترین کار تعلق میگیرد. و کاری اهمیت بیشتر دارد که زمانش محدود تر باشد، جبران و بدلی نداشته باشد، صاحبش بیظرفیتتر باشد و نیازمند تر و سودش هم بیشتر. تو در هر لحطه به مهمترین کار میپردازی، و هر گاه کارِ مهمتری یافتی، کارَت را تغییر میدهی. با این دید دیگر اینکه کجا هستی اهمیت ندارد، این تو هستی که در هر موقعیت میتوانی رشد کنی و یا خسارت ببینی. در این کتاب، تمام مراحل این مراحل را در امالکتاب، سوره حمد، مرور میکنیم. 218حسینی پسندید.سیده رقیه صفری بریدۀ کتاب منتشر کرد.1402/03/05صراطعلی صفایی حائری4.718صفحۀ 1ما از عشق سرشاریم، ما عاشق آفریده شدهایم، احتیاجی نیست که در خود چیزی بیافرینیم و یا نیرویی بسازیم. ما اگر از تفکر و تعقل خود بهره بگیریم و میان خودمان و محبوبهایمان و میان محبوبهایمان با یکدیگر مقایسه کنیم، به راه میرسیم و مییابیم. گرچه هنوز هم آزادیم که ادامه بدهیم و یا همراه این بینش و همراه این یقین، از راه چشم بپوشیم و باز گردیم. این عظمت انسان است، این تفاوت انسان است که میتواند با این همه نیرو، عصیان کند و سرکش شود. و میتواند پس از تشهد به تسلیم برسد؛08حسینی میخواهد بخواند.1402/10/02صراطعلی صفایی حائری4.71800حسینی پسندید.مونا حلاج بریدۀ کتاب منتشر کرد.1402/08/18رشدعلی صفایی حائری4.549صفحۀ 48انسان در راه معشوق به اندازه عشقش صبر میکند.04حسینی پسندید.مهدیه عباسیان یادداشت نوشت.1402/07/18رشدعلی صفایی حائری4.549 کتابی کمحجم، فوقالعاده، بسیار کاربردی با توضیحاتی دلنشین در تفسیر سوره عصر، که قابلیت بارها و بارها خواندن را دارد... هیچ چیز بی حاصلتر از این مطالعات دستوری و کتاب خواندنهای پیشنهادی نیست که پیش از طرح سوال و جوشش پرسشها، گریبانگیر تازه راه افتاده ها و نو مسلمانان شعار زده می شود. انسان هنگامی آدم می شود که به استعدادهای شکل گرفتهاش جهت بدهد و برای این انسان، مکتبی مکتب می شود، که حرکت و صراط و روش حرکت و و و را به او یاد بدهد و بیاموزد، بدون آنکه او را مسخ کند و او را در راه بغلتاند و یا بغل بگیرد. 02حسینی پسندید.سجاد یادداشت نوشت.1402/09/08رشدعلی صفایی حائری4.549 با اینکه کوتاهه، اما این کتاب رو باید قطره قطره و مزه مزه تموم کرد، و به هر جملهاش بیشتر از بقیه فکر کرد. 03حسینی پسندید.محمد جاویدی یادداشت نوشت.1402/03/01رشدعلی صفایی حائری4.549 من با خوندن این کتاب دوباره متولد شدم ، و نگاهی جدید به دین و مذهب پیدا کردم . 08حسینی نظر داد.1402/06/27سه خط نوشتی ولی عجیب تاثیر گذار بود براماحمدرضا کوکب یادداشت نوشت.1402/06/27رشدعلی صفایی حائری4.549212حسینی پسندید.احمدرضا کوکب یادداشت نوشت.1402/06/27رشدعلی صفایی حائری4.549 من از اون طرفدارای دو آتیشه ع. ص که این روزا هم خیلی زیاد شدن نیستم. لکن وقتایی که گم و گور میشم این کتاب رو میخونم. تنها کتابیه که بالای بیست بار خوندمش! (آره زیاد گم و گور میشم :))) 212حسینی پسندید.محمدصادق استرابی 🇵🇸 یادداشت نوشت.1402/05/15رشدعلی صفایی حائری4.549 به طور منطقی برای نزدیک شدن با خدا، باید با قرآنش آشنا شویم. از ساده ترین و کوتاه ترین اما مهم ترین و پر مفهوم ترین سوره های قرآن، سوره عصر است. در سوره عصر، مراحل رشد و نمو انسان فراهم شده است. در کتاب رشد عین.صاد، نه تنها مراحل رشد انسان مطرح شده است بلکه دلایل پدیده های مهم جامعه از جمله امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده است. نثر بسیار زیبای استاد هم باعث بهره وری فراوان مخاطب از کتاب می شود. 04حسینی نظر داد.1401/06/01بشدت به فکر فرو رفتم از این متن عمیق. درود بر شمافاطمه یادداشت نوشت.1401/06/01رشدعلی صفایی حائری4.549629حسینی پسندید.فاطمه یادداشت نوشت.1402/05/01ویولون زن روی پلخسرو باباخانی4.3100 من میگویم جگردار! به آدمی میگویند که معتاد میشود، بعدش پاک میشود و بعدترش مینشیند و «خودش»، قصه جگرتابش را مینویسد. جگردار آدمی است که راههای سیاه و نمور رفته و نرفته زندگیاش با مواد را میریزد روی کاغذ سفید. خسرو بدجوری جگر دارد؛ مثل همه آدمهای جگرداری که صحنههای طولانی و جگرخراشی از فیلم زندگیشان توی چاه ظلمت، عزلت و وحشت سپری میشود اما بالاخره آن پلان آخر نوری میتابد،چشمها تاریکی را میبیند و اما بعد به صد تلاش کج و راست خودش را میکشد بیرون. ویولونزن روی پل را برای همه آدمها نسخه میپیچم. برای هر چشمی که تا حالا تصویر یک معتاد راست یا کج قامت را قاب بسته. برای هر قلبی که یکبار برای یک معتاد، درد گرفته. برای اینکه رنج معتادبودن کمی فراتر از درد خماری دانسته شود. برای فهم اینکه هر قطره اشک و هر آوای آه یک معتاد،قصهی چندصد غصهی ناگفتنی و نادیدنیست و برای لذت کشف راه خروج از این بیراهه نارفیق اعتیاد ویولونزن روی پل حاوی مقادیر معتنابهی از امید برای بهبود همه معتادهاست؛حتی ساکنان خانههای کنج و دنج بدون سقف پارکها. 142حسینی پسندید.فاطمه یادداشت نوشت.1401/06/01رشدعلی صفایی حائری4.549 آقا اجازه؛ چرا ما رو آفریدی؟ قبل از اینکه خدا دهان باز کند؛شاگردهای لیموشیرینی که فقط حفظ میکنند و نمیفهمند یکصدا سر میدهند:تکاااااامل کات. همینجا دست نگه دارید. کتاب رشد میخواهد به همین سوال جواب بدهد با این تفاوت که جوابش کلیشهی به تکامل رسیدن نیست. منبع و مرجعش کلام خداست!خود خدا!از سوره عصر. مرحوم صفائی اینگونه شروع میکند برای اینکه بفهمیم «برای چه هستیم»باید بدانیم«با چه_استعدادهایی_ هستیم» جواب دم دستی و کلیشهی تکامل میرود کنار چرا که تکامل انسان در دو بعد ماده و معنا؛انسان را زودتر به بنبست و پوچی میرساند. اگر تکامل نه،پس چه؟رشد! چرا باید رشد کنیم؟چون استعداد و لوازمش را داریم.شما در یک اتاق؛با توجه به تجهیزات و ابزارش تشخیص میدهید کارایی و هدفش چیست؛از تجهیزات دندانپزشکی اتاق پی میبرید که هدف این اتاق چیست (×استعدادهای انسان را از دو طریق میشود فهمید؛از مقایسه با دیگر موجودات و دیگری از نیازهایی که دارد؛هر نیاز انسان بیانگر یک استعداد ازادی نمایانگر اراده؛اعتراف نمایانگر وجدان و ...) پس رشد نه به معنای تکامل استعدادها بلکه به معنای «جهتدادن» به استعدادهای تکامل یافته است تا انسان زیاد شود و همین اهمیت جهت و راه داشتن،انسان را به ضرورت داشتن مذهب میرساند. راهی که انسان در پیش دارد؛بینهایت است.مقصدش به سمت چیزیست که از او بزرگتر است و اگر مقصد کوچکتر از انسان باشد(پول،دنیا،مقام،عشق و )انسان میبازد.خودش را میبازد. ان الانسان لفی خسر،که همهی انسانها در حال باختن هستند و خدا برای تحکیم حرفش سوگند یاد میکند.ببین انسان تو در حالت معمول،عادی، اصلا بهصورت پیشفرض در حال کمشدنی،در حال هدررفتی،داری میبازی اما یک عده بازی دنیا را به نفع خودشان میتوانند رقم بزنند،در حال زیاد شدن هستند،سبقت گرفتهاند. اینان چه کسانی هستند؟ادامه ایه الا الذین امنو و عملوالصالحات.کسانی که عشق اوردند و عشقشان را اثبات کردند.دیگر چه کردند؟ آنان که به حق میرسند،به حق میرسانند!بیتفاوت نیستند. و تواصو بالحق و تواصو بالصبر ... که یکدگر را سفارش میکنند؛تذکر میدهند که تذکر غفلتسوز است. (آهی که امیرالمومنین میکشد:آه من قلهالزاد وطولالسفر) وقتمان کم؛توشهمان کم و راهمان بس دراز است. پس سرمایهها و استعدادهایتان را به دکانی ببرید برای تجارت که بیرزد؛که زیاد بشود؛که سود حاصل شود. دوبازار داری یکی الله است و دیگری غیرالله(مردم،دنیا،نفست و ...)اگر نفهمی خودت را میدهی و چندتا بارک الله میگیری اما ادم زرنگ میفهمد که خوردن و خوابیدنش هم باید حاصلخیز باشد،این است که نیتش قربه الی الله است و انی به انی در حال زیاد شدن و طی طریق است ... 629حسینی پسندید.آرمان براتی یادداشت نوشت.1401/07/01رشدعلی صفایی حائری4.549 فوقالعاده! قلمی تاثیرگذار و بیانی که بر عمق جان مینشیند.. :) 012حسینی پسندید.علیرضا خشنود یادداشت نوشت.1401/05/04رشدعلی صفایی حائری4.549 به نام خدا. قسم به عصر که بیشک انسان در زیان به سر میبرد. همیشه نگاههای چند بعدی به مسائل را دوست داشتهام و دارم و در مقابل حرصخورِ نگاههای تک بعدی به مسائل بودهام. کتاب «رشد» آقای علی صفایی حائری معروف به عین صاد نگاهی متفاوت به تفسیر سوره «عصر» دارد. نگاه نویسنده در این کتاب، دیدِ ثواب و عقابی نیست و این باعث جذب قشرهای مختلف به مطالعه این کتاب میتواند باشد. بخشهایی از کتاب: # دلهایی که سامان گرفتهاند… دیگر بازیچه حادثهها نمیشوند و بحران نمیبینند. مغازهای که قفسهبندی شده و تنظیم گردیده، جنسهای زیاد آن به راحتی در دسترس قرار میگیرند، اما دکههای درهم و شلوغ که اجناسشان پخش و رها و زیر پا افتاده است، دست و پاگیر و خستگیزا و وقت کش هستند. دلهایی که بر اساس اهمیت حادثهها، کارها را ردهبندی کردهاند… در حالی که هزار کار دارند، بیش از یک گرفتاری برایشان نیست؛ چون در یک لحظه، گرفتاری ما فقط مربوط به آن کار و آن حادثهای است که اهمیت زیادتری دارد و ضرورت بیشتری. # هنگامی که یک عمر برای دلم دویدم چه بازدهی دارد؟ هنگامی که یک عمر برای هوسهای مردم سوختم آنها به من چه میدهند؟ جز چهارتا بارکالله و یک دقیقه کف زدن و چهاد دقیقه سکوت. اگر این خلق، از فرزندم گرفته تا زنم تا پدرم تا مادرم و دیگران به من چیزی دادند و برایم لذتی آوردند باید بسنجم که چه چیز از من گرفتهاند؟ مغز من و دل من و عمر من به سوی آنها رفته، سرم شده مستراحشان و دلم شده انبار جهودها و بتخانهشان و عمرم شده چراگاه و جولانگاهشان، که چی؟ خودم هم نمیدانم فقط اسیر عادتها و هوسها شدهام و از فکرم و سنجشم و ارادهام کاری نکشیدهام. «وَالْعَصْرِ * إِنَّ الإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا» در تمام دورهها انسان در خسارت است مگر آنهایی که به هدفی و به عشقی رسیدهاند و به آن سو گرویدهاند. انسان مادامی که هدفی ندارد آهسته آهسته راه میرود و میلنگد و حتی مینشیند و میپوسد، اما هنگامی که کاری پیدا کرد حتی تا حد توالت رفتن و به مستراح رسیدن، آن وقت سرعت میگیرد و میشتابد و از تمام امکاناتش بهره میگیرد. هدفها و گرایشها، ما را از رکود و احتکار نجات میدهند، اما این کافی نیست؛ چون پس از احتکار، جهنم اسراف در راه است. هر هدفی تا اندازهای استعداد ما را به کار میکشد و سرمایههای ما را بارور میکند، باید در انتخاب هدف سنجید و اندیشید تا هدفی بیابیم که تمام استعدادهای ما را بارور کند و تمام نیروهای نهفته و پاهای پنهان ما را بیرون بکشد. #کتاب #کتاب_رشد #علی_صفایی_حائری #عین_صاد 214حسینی میخواهد بخواند.1402/10/02رشدعلی صفایی حائری4.54900حسینی پسندید.سمیرا بریدۀ کتاب منتشر کرد.1402/09/29شاید بهتره با یکی حرف بزنی: روایت های یک روان درمانگرلوری گاتلیب4.64صفحۀ 23سارتر یک جمله معروف دارد و آن هم این است: جهنم یعنی دیگران. دنیا پر است از آدم های بدقلق. شرط میبندم ههمین الان فی الفور میتوانید پنج تا آدم واقعا بدقلق توی زندگیتان نام ببرید که از بعضیشان سرسختانه دوری میکنید و از بقیهشان هم سرسختانه دوری میکردید اگر فامیلیتان باهاشان یکی نبود. ولی بعضی وقتها آن آدم های بدقلق خود ماییم. حقیقت دارد، بعضی وقتها جهنم خود ماییم.019
حسینیحسینیدنبال کردن@h_hoseyni19545 دنبال شده1 دنبال کنندهکتابدوست(0 کتاب)0امتیازدنبال کردن 0یادداشت0امتیاز0لیستکتابخانهنمایش کتابخانهخواندهام0 کتابدر حال خواندن0 کتابخواهم خواند5 کتابیادداشتهااین کاربر هنوز یادداشتی ثبت نکرده است.باشگاههااین کاربر هنوز باشگاهی ندارد.چالشهااین کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.فعالیتهاحسینی پسندید.حنانه سادات یعقوبی یادداشت نوشت.1401/12/11حرکتعلی صفایی حائری4.65 شاید من برای خوندن این کتاب خیلیی کوچیک بودم اما به اندازه خودم رزقم رو گرفتم و باز هم با فکر عمیق تر وسعت بیشتری برمیگردم و میخونمش 1738حسینی میخواهد بخواند.1402/10/02حرکتعلی صفایی حائری4.6500حسینی میخواهد بخواند.1402/10/02اخباتعلی صفایی حائری4.63000حسینی پسندید.محمدصدرا ریماز یادداشت نوشت.1401/06/02صراطعلی صفایی حائری4.718 عین صاد میگوید بعضیها دنبال آنند که برای خود عشقی بسازند. اما مگر ما بیعشقیم. ما از عشقها سرشاریم. نشانش هم همین دویدنهای ماست برای پول، لذت و قدرت. مسئله "کدام معشوق؟" است. ما باید آنها را با هم مقایسه کنیم و آن را که پاسخگوی تمام نیازهای ماست، انتخاب کنیم. حالا تو نیاز به خلوتی داری تا خودت را مرور کنی، نیازهای خودت را بیابی و ارزیابیای از استعدادهایت داشتهباشی. و اینکه آیا راهی که دیگران جلوی پایت میگذارند، راه درستی است؟ با این خلوت تو باید تلاش برای شناخت معبودها را آغاز کنی. به فرض که به هر کدام از این معبودها روی آوری، چه چیز به تو میدهند؟ در مقابل چه ازت میگیرند؟ حال باید این معبودها را با هم بسنجی. سود کدام بیشتر است؟ کدام یک پاسخگو نیازهای بیشتری است؟ سوالی که اینجا پیش میآید این است که ملاک انتخاب ما چیست؟ ملاک حق است. خب پس حق چیست؟ حق را باید براساس نیازها شناخت. و برای شناختِ جامع نیازها باید از کسی کمک گرفت که تو و محیط اطرافت را آفریده و تنظیم کرده است. تو با طی این مراحل به ایمان میرسی. تسلیم حق میشوی. یعنی بر عصیان، عصیان میکنی. با کسب ایمان از خودت متولد میشوی. و صاحب دو من میشوی. منی که بودی و منی که شدی. و به محض تولد، درگیری آغاز میشود. چون منافع دو من با هم متفاوت و متضاد است، برای همین است که درگیری اجتنابناپذیر است. و تویی که از دو تا شدن مسیر و درگیری همهجانبه به عجز و اضطرار رسیدی، منتظر بلاها و ضربهها هستی تا تو را از این عجز نجات دهد. و تازه این آخر کار نیست که در مراحل و کلاسهای بالاتر، همین چیزهایی که تو را تا اینجا بالا آوردهاند، سد راهت میشوند و باید به ریسمان خدا چنگ بزنی، تا خودش تو را بالا برد. عبادت، ریاضت، خدمت به خلق و شهادت مادامی که از امر او الهام نگیرد ارزش ندارد. مهم عبودیت است و اطاعت. صراط راه میانبر است به همین عبودیت و اطاعت. نقش ثابت ما عبودیت است و اطاعت. با این نقش ثابت میتوانیم در هر جایی و هر شغلی حاضر شویم. البته اطاعت امر میخواهد. امر به مهمترین کار تعلق میگیرد. و کاری اهمیت بیشتر دارد که زمانش محدود تر باشد، جبران و بدلی نداشته باشد، صاحبش بیظرفیتتر باشد و نیازمند تر و سودش هم بیشتر. تو در هر لحطه به مهمترین کار میپردازی، و هر گاه کارِ مهمتری یافتی، کارَت را تغییر میدهی. با این دید دیگر اینکه کجا هستی اهمیت ندارد، این تو هستی که در هر موقعیت میتوانی رشد کنی و یا خسارت ببینی. در این کتاب، تمام مراحل این مراحل را در امالکتاب، سوره حمد، مرور میکنیم. 218حسینی پسندید.سیده رقیه صفری بریدۀ کتاب منتشر کرد.1402/03/05صراطعلی صفایی حائری4.718صفحۀ 1ما از عشق سرشاریم، ما عاشق آفریده شدهایم، احتیاجی نیست که در خود چیزی بیافرینیم و یا نیرویی بسازیم. ما اگر از تفکر و تعقل خود بهره بگیریم و میان خودمان و محبوبهایمان و میان محبوبهایمان با یکدیگر مقایسه کنیم، به راه میرسیم و مییابیم. گرچه هنوز هم آزادیم که ادامه بدهیم و یا همراه این بینش و همراه این یقین، از راه چشم بپوشیم و باز گردیم. این عظمت انسان است، این تفاوت انسان است که میتواند با این همه نیرو، عصیان کند و سرکش شود. و میتواند پس از تشهد به تسلیم برسد؛08حسینی میخواهد بخواند.1402/10/02صراطعلی صفایی حائری4.71800حسینی پسندید.مونا حلاج بریدۀ کتاب منتشر کرد.1402/08/18رشدعلی صفایی حائری4.549صفحۀ 48انسان در راه معشوق به اندازه عشقش صبر میکند.04حسینی پسندید.مهدیه عباسیان یادداشت نوشت.1402/07/18رشدعلی صفایی حائری4.549 کتابی کمحجم، فوقالعاده، بسیار کاربردی با توضیحاتی دلنشین در تفسیر سوره عصر، که قابلیت بارها و بارها خواندن را دارد... هیچ چیز بی حاصلتر از این مطالعات دستوری و کتاب خواندنهای پیشنهادی نیست که پیش از طرح سوال و جوشش پرسشها، گریبانگیر تازه راه افتاده ها و نو مسلمانان شعار زده می شود. انسان هنگامی آدم می شود که به استعدادهای شکل گرفتهاش جهت بدهد و برای این انسان، مکتبی مکتب می شود، که حرکت و صراط و روش حرکت و و و را به او یاد بدهد و بیاموزد، بدون آنکه او را مسخ کند و او را در راه بغلتاند و یا بغل بگیرد. 02حسینی پسندید.سجاد یادداشت نوشت.1402/09/08رشدعلی صفایی حائری4.549 با اینکه کوتاهه، اما این کتاب رو باید قطره قطره و مزه مزه تموم کرد، و به هر جملهاش بیشتر از بقیه فکر کرد. 03حسینی پسندید.محمد جاویدی یادداشت نوشت.1402/03/01رشدعلی صفایی حائری4.549 من با خوندن این کتاب دوباره متولد شدم ، و نگاهی جدید به دین و مذهب پیدا کردم . 08حسینی نظر داد.1402/06/27سه خط نوشتی ولی عجیب تاثیر گذار بود براماحمدرضا کوکب یادداشت نوشت.1402/06/27رشدعلی صفایی حائری4.549212حسینی پسندید.احمدرضا کوکب یادداشت نوشت.1402/06/27رشدعلی صفایی حائری4.549 من از اون طرفدارای دو آتیشه ع. ص که این روزا هم خیلی زیاد شدن نیستم. لکن وقتایی که گم و گور میشم این کتاب رو میخونم. تنها کتابیه که بالای بیست بار خوندمش! (آره زیاد گم و گور میشم :))) 212حسینی پسندید.محمدصادق استرابی 🇵🇸 یادداشت نوشت.1402/05/15رشدعلی صفایی حائری4.549 به طور منطقی برای نزدیک شدن با خدا، باید با قرآنش آشنا شویم. از ساده ترین و کوتاه ترین اما مهم ترین و پر مفهوم ترین سوره های قرآن، سوره عصر است. در سوره عصر، مراحل رشد و نمو انسان فراهم شده است. در کتاب رشد عین.صاد، نه تنها مراحل رشد انسان مطرح شده است بلکه دلایل پدیده های مهم جامعه از جمله امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده است. نثر بسیار زیبای استاد هم باعث بهره وری فراوان مخاطب از کتاب می شود. 04حسینی نظر داد.1401/06/01بشدت به فکر فرو رفتم از این متن عمیق. درود بر شمافاطمه یادداشت نوشت.1401/06/01رشدعلی صفایی حائری4.549629حسینی پسندید.فاطمه یادداشت نوشت.1402/05/01ویولون زن روی پلخسرو باباخانی4.3100 من میگویم جگردار! به آدمی میگویند که معتاد میشود، بعدش پاک میشود و بعدترش مینشیند و «خودش»، قصه جگرتابش را مینویسد. جگردار آدمی است که راههای سیاه و نمور رفته و نرفته زندگیاش با مواد را میریزد روی کاغذ سفید. خسرو بدجوری جگر دارد؛ مثل همه آدمهای جگرداری که صحنههای طولانی و جگرخراشی از فیلم زندگیشان توی چاه ظلمت، عزلت و وحشت سپری میشود اما بالاخره آن پلان آخر نوری میتابد،چشمها تاریکی را میبیند و اما بعد به صد تلاش کج و راست خودش را میکشد بیرون. ویولونزن روی پل را برای همه آدمها نسخه میپیچم. برای هر چشمی که تا حالا تصویر یک معتاد راست یا کج قامت را قاب بسته. برای هر قلبی که یکبار برای یک معتاد، درد گرفته. برای اینکه رنج معتادبودن کمی فراتر از درد خماری دانسته شود. برای فهم اینکه هر قطره اشک و هر آوای آه یک معتاد،قصهی چندصد غصهی ناگفتنی و نادیدنیست و برای لذت کشف راه خروج از این بیراهه نارفیق اعتیاد ویولونزن روی پل حاوی مقادیر معتنابهی از امید برای بهبود همه معتادهاست؛حتی ساکنان خانههای کنج و دنج بدون سقف پارکها. 142حسینی پسندید.فاطمه یادداشت نوشت.1401/06/01رشدعلی صفایی حائری4.549 آقا اجازه؛ چرا ما رو آفریدی؟ قبل از اینکه خدا دهان باز کند؛شاگردهای لیموشیرینی که فقط حفظ میکنند و نمیفهمند یکصدا سر میدهند:تکاااااامل کات. همینجا دست نگه دارید. کتاب رشد میخواهد به همین سوال جواب بدهد با این تفاوت که جوابش کلیشهی به تکامل رسیدن نیست. منبع و مرجعش کلام خداست!خود خدا!از سوره عصر. مرحوم صفائی اینگونه شروع میکند برای اینکه بفهمیم «برای چه هستیم»باید بدانیم«با چه_استعدادهایی_ هستیم» جواب دم دستی و کلیشهی تکامل میرود کنار چرا که تکامل انسان در دو بعد ماده و معنا؛انسان را زودتر به بنبست و پوچی میرساند. اگر تکامل نه،پس چه؟رشد! چرا باید رشد کنیم؟چون استعداد و لوازمش را داریم.شما در یک اتاق؛با توجه به تجهیزات و ابزارش تشخیص میدهید کارایی و هدفش چیست؛از تجهیزات دندانپزشکی اتاق پی میبرید که هدف این اتاق چیست (×استعدادهای انسان را از دو طریق میشود فهمید؛از مقایسه با دیگر موجودات و دیگری از نیازهایی که دارد؛هر نیاز انسان بیانگر یک استعداد ازادی نمایانگر اراده؛اعتراف نمایانگر وجدان و ...) پس رشد نه به معنای تکامل استعدادها بلکه به معنای «جهتدادن» به استعدادهای تکامل یافته است تا انسان زیاد شود و همین اهمیت جهت و راه داشتن،انسان را به ضرورت داشتن مذهب میرساند. راهی که انسان در پیش دارد؛بینهایت است.مقصدش به سمت چیزیست که از او بزرگتر است و اگر مقصد کوچکتر از انسان باشد(پول،دنیا،مقام،عشق و )انسان میبازد.خودش را میبازد. ان الانسان لفی خسر،که همهی انسانها در حال باختن هستند و خدا برای تحکیم حرفش سوگند یاد میکند.ببین انسان تو در حالت معمول،عادی، اصلا بهصورت پیشفرض در حال کمشدنی،در حال هدررفتی،داری میبازی اما یک عده بازی دنیا را به نفع خودشان میتوانند رقم بزنند،در حال زیاد شدن هستند،سبقت گرفتهاند. اینان چه کسانی هستند؟ادامه ایه الا الذین امنو و عملوالصالحات.کسانی که عشق اوردند و عشقشان را اثبات کردند.دیگر چه کردند؟ آنان که به حق میرسند،به حق میرسانند!بیتفاوت نیستند. و تواصو بالحق و تواصو بالصبر ... که یکدگر را سفارش میکنند؛تذکر میدهند که تذکر غفلتسوز است. (آهی که امیرالمومنین میکشد:آه من قلهالزاد وطولالسفر) وقتمان کم؛توشهمان کم و راهمان بس دراز است. پس سرمایهها و استعدادهایتان را به دکانی ببرید برای تجارت که بیرزد؛که زیاد بشود؛که سود حاصل شود. دوبازار داری یکی الله است و دیگری غیرالله(مردم،دنیا،نفست و ...)اگر نفهمی خودت را میدهی و چندتا بارک الله میگیری اما ادم زرنگ میفهمد که خوردن و خوابیدنش هم باید حاصلخیز باشد،این است که نیتش قربه الی الله است و انی به انی در حال زیاد شدن و طی طریق است ... 629حسینی پسندید.آرمان براتی یادداشت نوشت.1401/07/01رشدعلی صفایی حائری4.549 فوقالعاده! قلمی تاثیرگذار و بیانی که بر عمق جان مینشیند.. :) 012حسینی پسندید.علیرضا خشنود یادداشت نوشت.1401/05/04رشدعلی صفایی حائری4.549 به نام خدا. قسم به عصر که بیشک انسان در زیان به سر میبرد. همیشه نگاههای چند بعدی به مسائل را دوست داشتهام و دارم و در مقابل حرصخورِ نگاههای تک بعدی به مسائل بودهام. کتاب «رشد» آقای علی صفایی حائری معروف به عین صاد نگاهی متفاوت به تفسیر سوره «عصر» دارد. نگاه نویسنده در این کتاب، دیدِ ثواب و عقابی نیست و این باعث جذب قشرهای مختلف به مطالعه این کتاب میتواند باشد. بخشهایی از کتاب: # دلهایی که سامان گرفتهاند… دیگر بازیچه حادثهها نمیشوند و بحران نمیبینند. مغازهای که قفسهبندی شده و تنظیم گردیده، جنسهای زیاد آن به راحتی در دسترس قرار میگیرند، اما دکههای درهم و شلوغ که اجناسشان پخش و رها و زیر پا افتاده است، دست و پاگیر و خستگیزا و وقت کش هستند. دلهایی که بر اساس اهمیت حادثهها، کارها را ردهبندی کردهاند… در حالی که هزار کار دارند، بیش از یک گرفتاری برایشان نیست؛ چون در یک لحظه، گرفتاری ما فقط مربوط به آن کار و آن حادثهای است که اهمیت زیادتری دارد و ضرورت بیشتری. # هنگامی که یک عمر برای دلم دویدم چه بازدهی دارد؟ هنگامی که یک عمر برای هوسهای مردم سوختم آنها به من چه میدهند؟ جز چهارتا بارکالله و یک دقیقه کف زدن و چهاد دقیقه سکوت. اگر این خلق، از فرزندم گرفته تا زنم تا پدرم تا مادرم و دیگران به من چیزی دادند و برایم لذتی آوردند باید بسنجم که چه چیز از من گرفتهاند؟ مغز من و دل من و عمر من به سوی آنها رفته، سرم شده مستراحشان و دلم شده انبار جهودها و بتخانهشان و عمرم شده چراگاه و جولانگاهشان، که چی؟ خودم هم نمیدانم فقط اسیر عادتها و هوسها شدهام و از فکرم و سنجشم و ارادهام کاری نکشیدهام. «وَالْعَصْرِ * إِنَّ الإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا» در تمام دورهها انسان در خسارت است مگر آنهایی که به هدفی و به عشقی رسیدهاند و به آن سو گرویدهاند. انسان مادامی که هدفی ندارد آهسته آهسته راه میرود و میلنگد و حتی مینشیند و میپوسد، اما هنگامی که کاری پیدا کرد حتی تا حد توالت رفتن و به مستراح رسیدن، آن وقت سرعت میگیرد و میشتابد و از تمام امکاناتش بهره میگیرد. هدفها و گرایشها، ما را از رکود و احتکار نجات میدهند، اما این کافی نیست؛ چون پس از احتکار، جهنم اسراف در راه است. هر هدفی تا اندازهای استعداد ما را به کار میکشد و سرمایههای ما را بارور میکند، باید در انتخاب هدف سنجید و اندیشید تا هدفی بیابیم که تمام استعدادهای ما را بارور کند و تمام نیروهای نهفته و پاهای پنهان ما را بیرون بکشد. #کتاب #کتاب_رشد #علی_صفایی_حائری #عین_صاد 214حسینی میخواهد بخواند.1402/10/02رشدعلی صفایی حائری4.54900حسینی پسندید.سمیرا بریدۀ کتاب منتشر کرد.1402/09/29شاید بهتره با یکی حرف بزنی: روایت های یک روان درمانگرلوری گاتلیب4.64صفحۀ 23سارتر یک جمله معروف دارد و آن هم این است: جهنم یعنی دیگران. دنیا پر است از آدم های بدقلق. شرط میبندم ههمین الان فی الفور میتوانید پنج تا آدم واقعا بدقلق توی زندگیتان نام ببرید که از بعضیشان سرسختانه دوری میکنید و از بقیهشان هم سرسختانه دوری میکردید اگر فامیلیتان باهاشان یکی نبود. ولی بعضی وقتها آن آدم های بدقلق خود ماییم. حقیقت دارد، بعضی وقتها جهنم خود ماییم.019
حسینی پسندید.حنانه سادات یعقوبی یادداشت نوشت.1401/12/11حرکتعلی صفایی حائری4.65 شاید من برای خوندن این کتاب خیلیی کوچیک بودم اما به اندازه خودم رزقم رو گرفتم و باز هم با فکر عمیق تر وسعت بیشتری برمیگردم و میخونمش 1738
حسینی پسندید.محمدصدرا ریماز یادداشت نوشت.1401/06/02صراطعلی صفایی حائری4.718 عین صاد میگوید بعضیها دنبال آنند که برای خود عشقی بسازند. اما مگر ما بیعشقیم. ما از عشقها سرشاریم. نشانش هم همین دویدنهای ماست برای پول، لذت و قدرت. مسئله "کدام معشوق؟" است. ما باید آنها را با هم مقایسه کنیم و آن را که پاسخگوی تمام نیازهای ماست، انتخاب کنیم. حالا تو نیاز به خلوتی داری تا خودت را مرور کنی، نیازهای خودت را بیابی و ارزیابیای از استعدادهایت داشتهباشی. و اینکه آیا راهی که دیگران جلوی پایت میگذارند، راه درستی است؟ با این خلوت تو باید تلاش برای شناخت معبودها را آغاز کنی. به فرض که به هر کدام از این معبودها روی آوری، چه چیز به تو میدهند؟ در مقابل چه ازت میگیرند؟ حال باید این معبودها را با هم بسنجی. سود کدام بیشتر است؟ کدام یک پاسخگو نیازهای بیشتری است؟ سوالی که اینجا پیش میآید این است که ملاک انتخاب ما چیست؟ ملاک حق است. خب پس حق چیست؟ حق را باید براساس نیازها شناخت. و برای شناختِ جامع نیازها باید از کسی کمک گرفت که تو و محیط اطرافت را آفریده و تنظیم کرده است. تو با طی این مراحل به ایمان میرسی. تسلیم حق میشوی. یعنی بر عصیان، عصیان میکنی. با کسب ایمان از خودت متولد میشوی. و صاحب دو من میشوی. منی که بودی و منی که شدی. و به محض تولد، درگیری آغاز میشود. چون منافع دو من با هم متفاوت و متضاد است، برای همین است که درگیری اجتنابناپذیر است. و تویی که از دو تا شدن مسیر و درگیری همهجانبه به عجز و اضطرار رسیدی، منتظر بلاها و ضربهها هستی تا تو را از این عجز نجات دهد. و تازه این آخر کار نیست که در مراحل و کلاسهای بالاتر، همین چیزهایی که تو را تا اینجا بالا آوردهاند، سد راهت میشوند و باید به ریسمان خدا چنگ بزنی، تا خودش تو را بالا برد. عبادت، ریاضت، خدمت به خلق و شهادت مادامی که از امر او الهام نگیرد ارزش ندارد. مهم عبودیت است و اطاعت. صراط راه میانبر است به همین عبودیت و اطاعت. نقش ثابت ما عبودیت است و اطاعت. با این نقش ثابت میتوانیم در هر جایی و هر شغلی حاضر شویم. البته اطاعت امر میخواهد. امر به مهمترین کار تعلق میگیرد. و کاری اهمیت بیشتر دارد که زمانش محدود تر باشد، جبران و بدلی نداشته باشد، صاحبش بیظرفیتتر باشد و نیازمند تر و سودش هم بیشتر. تو در هر لحطه به مهمترین کار میپردازی، و هر گاه کارِ مهمتری یافتی، کارَت را تغییر میدهی. با این دید دیگر اینکه کجا هستی اهمیت ندارد، این تو هستی که در هر موقعیت میتوانی رشد کنی و یا خسارت ببینی. در این کتاب، تمام مراحل این مراحل را در امالکتاب، سوره حمد، مرور میکنیم. 218
حسینی پسندید.سیده رقیه صفری بریدۀ کتاب منتشر کرد.1402/03/05صراطعلی صفایی حائری4.718صفحۀ 1ما از عشق سرشاریم، ما عاشق آفریده شدهایم، احتیاجی نیست که در خود چیزی بیافرینیم و یا نیرویی بسازیم. ما اگر از تفکر و تعقل خود بهره بگیریم و میان خودمان و محبوبهایمان و میان محبوبهایمان با یکدیگر مقایسه کنیم، به راه میرسیم و مییابیم. گرچه هنوز هم آزادیم که ادامه بدهیم و یا همراه این بینش و همراه این یقین، از راه چشم بپوشیم و باز گردیم. این عظمت انسان است، این تفاوت انسان است که میتواند با این همه نیرو، عصیان کند و سرکش شود. و میتواند پس از تشهد به تسلیم برسد؛08
حسینی پسندید.مونا حلاج بریدۀ کتاب منتشر کرد.1402/08/18رشدعلی صفایی حائری4.549صفحۀ 48انسان در راه معشوق به اندازه عشقش صبر میکند.04
حسینی پسندید.مهدیه عباسیان یادداشت نوشت.1402/07/18رشدعلی صفایی حائری4.549 کتابی کمحجم، فوقالعاده، بسیار کاربردی با توضیحاتی دلنشین در تفسیر سوره عصر، که قابلیت بارها و بارها خواندن را دارد... هیچ چیز بی حاصلتر از این مطالعات دستوری و کتاب خواندنهای پیشنهادی نیست که پیش از طرح سوال و جوشش پرسشها، گریبانگیر تازه راه افتاده ها و نو مسلمانان شعار زده می شود. انسان هنگامی آدم می شود که به استعدادهای شکل گرفتهاش جهت بدهد و برای این انسان، مکتبی مکتب می شود، که حرکت و صراط و روش حرکت و و و را به او یاد بدهد و بیاموزد، بدون آنکه او را مسخ کند و او را در راه بغلتاند و یا بغل بگیرد. 02
حسینی پسندید.سجاد یادداشت نوشت.1402/09/08رشدعلی صفایی حائری4.549 با اینکه کوتاهه، اما این کتاب رو باید قطره قطره و مزه مزه تموم کرد، و به هر جملهاش بیشتر از بقیه فکر کرد. 03
حسینی پسندید.محمد جاویدی یادداشت نوشت.1402/03/01رشدعلی صفایی حائری4.549 من با خوندن این کتاب دوباره متولد شدم ، و نگاهی جدید به دین و مذهب پیدا کردم . 08
حسینی نظر داد.1402/06/27سه خط نوشتی ولی عجیب تاثیر گذار بود براماحمدرضا کوکب یادداشت نوشت.1402/06/27رشدعلی صفایی حائری4.549212
حسینی پسندید.احمدرضا کوکب یادداشت نوشت.1402/06/27رشدعلی صفایی حائری4.549 من از اون طرفدارای دو آتیشه ع. ص که این روزا هم خیلی زیاد شدن نیستم. لکن وقتایی که گم و گور میشم این کتاب رو میخونم. تنها کتابیه که بالای بیست بار خوندمش! (آره زیاد گم و گور میشم :))) 212
حسینی پسندید.محمدصادق استرابی 🇵🇸 یادداشت نوشت.1402/05/15رشدعلی صفایی حائری4.549 به طور منطقی برای نزدیک شدن با خدا، باید با قرآنش آشنا شویم. از ساده ترین و کوتاه ترین اما مهم ترین و پر مفهوم ترین سوره های قرآن، سوره عصر است. در سوره عصر، مراحل رشد و نمو انسان فراهم شده است. در کتاب رشد عین.صاد، نه تنها مراحل رشد انسان مطرح شده است بلکه دلایل پدیده های مهم جامعه از جمله امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده است. نثر بسیار زیبای استاد هم باعث بهره وری فراوان مخاطب از کتاب می شود. 04
حسینی نظر داد.1401/06/01بشدت به فکر فرو رفتم از این متن عمیق. درود بر شمافاطمه یادداشت نوشت.1401/06/01رشدعلی صفایی حائری4.549629
حسینی پسندید.فاطمه یادداشت نوشت.1402/05/01ویولون زن روی پلخسرو باباخانی4.3100 من میگویم جگردار! به آدمی میگویند که معتاد میشود، بعدش پاک میشود و بعدترش مینشیند و «خودش»، قصه جگرتابش را مینویسد. جگردار آدمی است که راههای سیاه و نمور رفته و نرفته زندگیاش با مواد را میریزد روی کاغذ سفید. خسرو بدجوری جگر دارد؛ مثل همه آدمهای جگرداری که صحنههای طولانی و جگرخراشی از فیلم زندگیشان توی چاه ظلمت، عزلت و وحشت سپری میشود اما بالاخره آن پلان آخر نوری میتابد،چشمها تاریکی را میبیند و اما بعد به صد تلاش کج و راست خودش را میکشد بیرون. ویولونزن روی پل را برای همه آدمها نسخه میپیچم. برای هر چشمی که تا حالا تصویر یک معتاد راست یا کج قامت را قاب بسته. برای هر قلبی که یکبار برای یک معتاد، درد گرفته. برای اینکه رنج معتادبودن کمی فراتر از درد خماری دانسته شود. برای فهم اینکه هر قطره اشک و هر آوای آه یک معتاد،قصهی چندصد غصهی ناگفتنی و نادیدنیست و برای لذت کشف راه خروج از این بیراهه نارفیق اعتیاد ویولونزن روی پل حاوی مقادیر معتنابهی از امید برای بهبود همه معتادهاست؛حتی ساکنان خانههای کنج و دنج بدون سقف پارکها. 142
حسینی پسندید.فاطمه یادداشت نوشت.1401/06/01رشدعلی صفایی حائری4.549 آقا اجازه؛ چرا ما رو آفریدی؟ قبل از اینکه خدا دهان باز کند؛شاگردهای لیموشیرینی که فقط حفظ میکنند و نمیفهمند یکصدا سر میدهند:تکاااااامل کات. همینجا دست نگه دارید. کتاب رشد میخواهد به همین سوال جواب بدهد با این تفاوت که جوابش کلیشهی به تکامل رسیدن نیست. منبع و مرجعش کلام خداست!خود خدا!از سوره عصر. مرحوم صفائی اینگونه شروع میکند برای اینکه بفهمیم «برای چه هستیم»باید بدانیم«با چه_استعدادهایی_ هستیم» جواب دم دستی و کلیشهی تکامل میرود کنار چرا که تکامل انسان در دو بعد ماده و معنا؛انسان را زودتر به بنبست و پوچی میرساند. اگر تکامل نه،پس چه؟رشد! چرا باید رشد کنیم؟چون استعداد و لوازمش را داریم.شما در یک اتاق؛با توجه به تجهیزات و ابزارش تشخیص میدهید کارایی و هدفش چیست؛از تجهیزات دندانپزشکی اتاق پی میبرید که هدف این اتاق چیست (×استعدادهای انسان را از دو طریق میشود فهمید؛از مقایسه با دیگر موجودات و دیگری از نیازهایی که دارد؛هر نیاز انسان بیانگر یک استعداد ازادی نمایانگر اراده؛اعتراف نمایانگر وجدان و ...) پس رشد نه به معنای تکامل استعدادها بلکه به معنای «جهتدادن» به استعدادهای تکامل یافته است تا انسان زیاد شود و همین اهمیت جهت و راه داشتن،انسان را به ضرورت داشتن مذهب میرساند. راهی که انسان در پیش دارد؛بینهایت است.مقصدش به سمت چیزیست که از او بزرگتر است و اگر مقصد کوچکتر از انسان باشد(پول،دنیا،مقام،عشق و )انسان میبازد.خودش را میبازد. ان الانسان لفی خسر،که همهی انسانها در حال باختن هستند و خدا برای تحکیم حرفش سوگند یاد میکند.ببین انسان تو در حالت معمول،عادی، اصلا بهصورت پیشفرض در حال کمشدنی،در حال هدررفتی،داری میبازی اما یک عده بازی دنیا را به نفع خودشان میتوانند رقم بزنند،در حال زیاد شدن هستند،سبقت گرفتهاند. اینان چه کسانی هستند؟ادامه ایه الا الذین امنو و عملوالصالحات.کسانی که عشق اوردند و عشقشان را اثبات کردند.دیگر چه کردند؟ آنان که به حق میرسند،به حق میرسانند!بیتفاوت نیستند. و تواصو بالحق و تواصو بالصبر ... که یکدگر را سفارش میکنند؛تذکر میدهند که تذکر غفلتسوز است. (آهی که امیرالمومنین میکشد:آه من قلهالزاد وطولالسفر) وقتمان کم؛توشهمان کم و راهمان بس دراز است. پس سرمایهها و استعدادهایتان را به دکانی ببرید برای تجارت که بیرزد؛که زیاد بشود؛که سود حاصل شود. دوبازار داری یکی الله است و دیگری غیرالله(مردم،دنیا،نفست و ...)اگر نفهمی خودت را میدهی و چندتا بارک الله میگیری اما ادم زرنگ میفهمد که خوردن و خوابیدنش هم باید حاصلخیز باشد،این است که نیتش قربه الی الله است و انی به انی در حال زیاد شدن و طی طریق است ... 629
حسینی پسندید.آرمان براتی یادداشت نوشت.1401/07/01رشدعلی صفایی حائری4.549 فوقالعاده! قلمی تاثیرگذار و بیانی که بر عمق جان مینشیند.. :) 012
حسینی پسندید.علیرضا خشنود یادداشت نوشت.1401/05/04رشدعلی صفایی حائری4.549 به نام خدا. قسم به عصر که بیشک انسان در زیان به سر میبرد. همیشه نگاههای چند بعدی به مسائل را دوست داشتهام و دارم و در مقابل حرصخورِ نگاههای تک بعدی به مسائل بودهام. کتاب «رشد» آقای علی صفایی حائری معروف به عین صاد نگاهی متفاوت به تفسیر سوره «عصر» دارد. نگاه نویسنده در این کتاب، دیدِ ثواب و عقابی نیست و این باعث جذب قشرهای مختلف به مطالعه این کتاب میتواند باشد. بخشهایی از کتاب: # دلهایی که سامان گرفتهاند… دیگر بازیچه حادثهها نمیشوند و بحران نمیبینند. مغازهای که قفسهبندی شده و تنظیم گردیده، جنسهای زیاد آن به راحتی در دسترس قرار میگیرند، اما دکههای درهم و شلوغ که اجناسشان پخش و رها و زیر پا افتاده است، دست و پاگیر و خستگیزا و وقت کش هستند. دلهایی که بر اساس اهمیت حادثهها، کارها را ردهبندی کردهاند… در حالی که هزار کار دارند، بیش از یک گرفتاری برایشان نیست؛ چون در یک لحظه، گرفتاری ما فقط مربوط به آن کار و آن حادثهای است که اهمیت زیادتری دارد و ضرورت بیشتری. # هنگامی که یک عمر برای دلم دویدم چه بازدهی دارد؟ هنگامی که یک عمر برای هوسهای مردم سوختم آنها به من چه میدهند؟ جز چهارتا بارکالله و یک دقیقه کف زدن و چهاد دقیقه سکوت. اگر این خلق، از فرزندم گرفته تا زنم تا پدرم تا مادرم و دیگران به من چیزی دادند و برایم لذتی آوردند باید بسنجم که چه چیز از من گرفتهاند؟ مغز من و دل من و عمر من به سوی آنها رفته، سرم شده مستراحشان و دلم شده انبار جهودها و بتخانهشان و عمرم شده چراگاه و جولانگاهشان، که چی؟ خودم هم نمیدانم فقط اسیر عادتها و هوسها شدهام و از فکرم و سنجشم و ارادهام کاری نکشیدهام. «وَالْعَصْرِ * إِنَّ الإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا» در تمام دورهها انسان در خسارت است مگر آنهایی که به هدفی و به عشقی رسیدهاند و به آن سو گرویدهاند. انسان مادامی که هدفی ندارد آهسته آهسته راه میرود و میلنگد و حتی مینشیند و میپوسد، اما هنگامی که کاری پیدا کرد حتی تا حد توالت رفتن و به مستراح رسیدن، آن وقت سرعت میگیرد و میشتابد و از تمام امکاناتش بهره میگیرد. هدفها و گرایشها، ما را از رکود و احتکار نجات میدهند، اما این کافی نیست؛ چون پس از احتکار، جهنم اسراف در راه است. هر هدفی تا اندازهای استعداد ما را به کار میکشد و سرمایههای ما را بارور میکند، باید در انتخاب هدف سنجید و اندیشید تا هدفی بیابیم که تمام استعدادهای ما را بارور کند و تمام نیروهای نهفته و پاهای پنهان ما را بیرون بکشد. #کتاب #کتاب_رشد #علی_صفایی_حائری #عین_صاد 214
حسینی پسندید.سمیرا بریدۀ کتاب منتشر کرد.1402/09/29شاید بهتره با یکی حرف بزنی: روایت های یک روان درمانگرلوری گاتلیب4.64صفحۀ 23سارتر یک جمله معروف دارد و آن هم این است: جهنم یعنی دیگران. دنیا پر است از آدم های بدقلق. شرط میبندم ههمین الان فی الفور میتوانید پنج تا آدم واقعا بدقلق توی زندگیتان نام ببرید که از بعضیشان سرسختانه دوری میکنید و از بقیهشان هم سرسختانه دوری میکردید اگر فامیلیتان باهاشان یکی نبود. ولی بعضی وقتها آن آدم های بدقلق خود ماییم. حقیقت دارد، بعضی وقتها جهنم خود ماییم.019