زهرا؛ زهرا؛ دنبال کردن @Vlinder_. 5 دنبال شده 8 دنبال کننده کتابدوست(41 کتاب)0امتیاز دنبال کردن 📚🎨🍜 2یادداشت7امتیاز0لیستکتابخانه نمایش کتابخانه خواندهام 41 کتاب در حال خواندن 0 کتاب خواهم خواند 9 کتاب یادداشتها زهرا؛ 1402/12/10 هویج بستنی فرهاد حسن زاده 3.8 38 با هر داستان یاد یکی از خاطرات خودم میافتادم، کاملا میشد با داستان ها طعم هویج بستنی رو چشید:) خیلی زیاد دوستش دارم😭 2 8 زهرا؛ 1402/12/3 کلید برنزی کاساندرا کلر 4.1 8 پایان این جلد یکی از بزرگ ترین شوک های زندگیم رو به من وارد کرد🫠 2 7 باشگاهها این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست. چالشهالیستها این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است. بریدههای کتاب زهرا؛ 1402/11/26 منگی ژوئل اگلوف 3.8 23 صفحۀ 83 همیشه یه ساعتی هست که تمومی نداره. شبیه ساعت های دیگه ست. جوری که بهش شک نمی کنیم. بعد، واردش می شیم و توش گیر می افتیم. ساحل اون طرفی رو می بینیم، ولی خیال می کنیم هیچ وقت اونجا نمی رسیم. بیهوده دست و پا می زنیم. انگار هرچی زمان می گذره، داریم ازش دورتر می شیم. وقتی ثانیه ها می چسبن به ته کفش هامون، وقتی داریم هر دقیقه رو مثل یه توپ آهنی دنبال خودمون می کشیم، خیال می کنیم اون بیرون، روزها و شب ها پشت سر هم میان ومیرن، فصل ها جای هم رو می گیرن و ما اینجا فراموش شدیم. 0 12 فعالیتهافعالیتی یافت نشد.
زهرا؛ زهرا؛ دنبال کردن @Vlinder_. 5 دنبال شده 8 دنبال کننده کتابدوست(41 کتاب)0امتیاز دنبال کردن 📚🎨🍜 2یادداشت7امتیاز0لیستکتابخانه نمایش کتابخانه خواندهام 41 کتاب در حال خواندن 0 کتاب خواهم خواند 9 کتاب یادداشتها زهرا؛ 1402/12/10 هویج بستنی فرهاد حسن زاده 3.8 38 با هر داستان یاد یکی از خاطرات خودم میافتادم، کاملا میشد با داستان ها طعم هویج بستنی رو چشید:) خیلی زیاد دوستش دارم😭 2 8 زهرا؛ 1402/12/3 کلید برنزی کاساندرا کلر 4.1 8 پایان این جلد یکی از بزرگ ترین شوک های زندگیم رو به من وارد کرد🫠 2 7 باشگاهها این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست. چالشهالیستها این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است. بریدههای کتاب زهرا؛ 1402/11/26 منگی ژوئل اگلوف 3.8 23 صفحۀ 83 همیشه یه ساعتی هست که تمومی نداره. شبیه ساعت های دیگه ست. جوری که بهش شک نمی کنیم. بعد، واردش می شیم و توش گیر می افتیم. ساحل اون طرفی رو می بینیم، ولی خیال می کنیم هیچ وقت اونجا نمی رسیم. بیهوده دست و پا می زنیم. انگار هرچی زمان می گذره، داریم ازش دورتر می شیم. وقتی ثانیه ها می چسبن به ته کفش هامون، وقتی داریم هر دقیقه رو مثل یه توپ آهنی دنبال خودمون می کشیم، خیال می کنیم اون بیرون، روزها و شب ها پشت سر هم میان ومیرن، فصل ها جای هم رو می گیرن و ما اینجا فراموش شدیم. 0 12 فعالیتهافعالیتی یافت نشد.