زهرا؛

@Vlinder_.

5 دنبال شده

6 دنبال کننده

                      📚🎨🍜
                    

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

زهرا؛ پسندید.
            مدت ها بود با داستانی انقدر گریه نکرده بود. روی این کتاب نوشته رمان نوجوان، و من به دلیل خاصی خوندمش، یعنی اگه برای اون دلیل نبود حتا از وجود این کتاب با خبر هم نمی شدم. اما به نظر من این تقسیم بندی ها اشتباهه. رمان نوجوان یعنی چی؟ تنها چیزی که باعث میشه به همچین داستان بی نظیری بگیم رمان نوجوان اینه که داستان از زبان ادیسون 12 ساله گفته شده. اما به نظرم این دلیل اصلا قانع کننده نیست. اگه همین داستان رو دنیس، مادر ادی گفته بود، آیا کتاب رو جز رمان های بزرگسالان دسته بندی می کردن؟
تاثیرگذارترین کتاب هایی که من در زندگیم خوندم و شخصیت هاش همیشه ی همیشه در قلب و روحم باقی می مونند، اتفاقا افلاطون و ارسطو نیستند! همین کتاب هایی هستند که به سادگی از کنارشون رد می شیم و برچسب کتاب کودک و نوجوان روش می زنیم. اسکلیگ، ماتیلدا، هری پاتر، دارن شان و حالا... در انتظار یک زندگی طبیعی.
این کتاب از همه لحاظ فوق العاده بود، دیروز شروعش کردم و تا تموم نشه نتونستم کنارش بذارم. داستان درباره ی زندگی دختر 12 ساله ای بود که خانواده ی بسیار به هم ریخته ای داره. در واقع این او بود که برای مامانش، دنیس، مادری می کرد و باید حواسش به همه چی می بود. آنها در یک کاروان زندگی می کردند و او با سولا و الیوت که در نزدیکی شون مغازه ی بنزین فروشی داشتند دوست شده بود. ادی دوست داشت با پدر خوانده اش و دو خواهر ناتنی اش زندگی کند اما دنیس راضی نمی شد. با این حال خودش هم هیچ وقت نبود و ادی تقریبا همیشه تنها بود.
با نامه ی خداحافظی سولا برای ادی مدت های زیادی گریه کردم.
خیلی خوبه که با این جمله های ساده و این اتفاق های معمولی، داستانی انقدر عمیق و جادویی میشه نوشت.
          
زهرا؛ پسندید.
زهرا؛ پسندید.