𝓦𝓐𝓝𝓝𝓘𝓝𝓖

𝓦𝓐𝓝𝓝𝓘𝓝𝓖

@Cho_Wanning

42 دنبال شده

32 دنبال کننده

Rastat.Art
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

        کتابی با داستانی فوق العاده ، داستانی بی‌نهایت زیبا که از قلم نویسنده‌ای خلاق و مترجمی ماهر تراوش کرده.
«همه‌چیز به اندازه»  تنها عبارتیه که درباره این کتاب به ذهنم میرسه از شخصیت پردازی و فضا سازی تا دستان سرایی گرفته تا الا آخر هیچ افراط و تفریطی رو توش ندیدم و همین به نظرم داستان رو زیباتر کرده.همه شخصیت هارو دوست داشتم ، مینای فداکار و خانواده دوست اما سرسخت و تسلیم ناپذیر ، جون برادری دلسوز ، شیم چانگ دختری در تمنای سرنوشتی سوای اونچیزی که مردمش براش میخواستن بود ، مادربزرگ خوبش و پدربزرگ داناش ، ماسک جد مادری مینا که اونقدر کمک حالش شد ، شین وفادار و مراقب و مهربون که با اینکه برای صد سال فراموش کرده بود که کیه اما هنوز هم اون خوی و خصلت شاهانه رو داشت ، کرین و نمگی همیشه همراه و وفادار ، امپراطور که سوگوار مردمی بود که تا آخرین نفس بهش بهشون وفادار موند و رهاشون نکرد اما از همه بیشتر شخصیت امپراطور رو بیشتر از همه دوست داشتم و باهاش همدردی میکردم ، سرگذشت امپراطور در تمام طول داستان منو یاد خودم مینداخت همونقدر گمشده در گذشته و سرگردان و بی پناه اما درنهایت بازگشته به مسیر زندگی و در تلاش
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

19

باشگاه‌ها

نمایش همه

دنیای خیال

602 عضو

هفت جاویدان: آتش تاریک

دورۀ فعال

📚 باشگاه نوجوانان بهخوان 📚

215 عضو

ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر

دورۀ فعال

باشگاه کتاب‌خوانی فانتزیوم

319 عضو

شیر، ساحره و کمد لباس

دورۀ فعال

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

19

24

25

        این کتاب قلب منو با خودش برد ✨
و بازم باید از یکی دیگه از شاهکار های سارا جی ماس تعریف بکنم، خیلی شخصیت های خوبی داشت و فضا و شخصیت ها باهم خو گرفته بودند و احساساتی که نویسنده با خوندن این کتاب برای من به وجود آورد خاطرانگیز خواهند بود.
اولش خیلی گریه کردم به خاطر مرگ دانیکا و اعضای گروه اهریمنان ولی بعد به خاطر هانت شوکه زده شدم و
دویست صفحه آخر خیلی هیجان زده و داستان توی آخر کتاب
توی نقطه اوجش بود... در نهایت باید بگم جز بهترین کتابایی بو که خوندم و تا ابد جز اونا میمونه..
به یاد دانیکا، کانر، اعضای گروه اهریمنان، لیابا شبح کوچولو آتشین و... کسایی که تابد توی خاطراتم میمونند. 

و در نهایت :
                       باعشق، همه چیز ممکن می‌شود. ✨
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

19

          عشق... هوس....وفاداری...

این اثر واقعا یک شاهکار بود که آدم از خوندنش سیر نمیشد...
بسیااااار متفاوت بود با 100 سال تنهایی از همین نویسنده،

شاید درون مایه اصلی داستان معنای این جمله  «عشق در یک نگاه» بود،
جمله‌ای که شاید کلیشه‌ای شده باشه بین ماها ولی در همیشه تاریخ کس یا کسانی بود که مظهر تام این جمله باشند و میتونم بگم که شخص اول مرد این داستان یعنی  «فلورنتینو آریثا» نمود واقعی اون بود که در سن حدود 18 سالگی دختری رو در منزل یک مشتری می‌بیند و از آنجا ماجرایی عاشقانه رقم می‌خورد و داستان شروع می‌گردد...

البته ابتدای داستان از میانه اون استارت میخوره،
و با دکتر و پزشک حاذقی که در شهر طبیب سرشناسی هست شروع میشه و اندر احوالات اون میگذره، تا بعد داستان در بخش دوم به ابتدای اون بپردازه،

داستان طولانی هست ولی همش منتظرید که ببینید بعدش چی میشه و نویسنده خیلی خوب تونسته قبل و بعدها رو با تعلیقاتی ظریف بهمدیگه بدوزه و کنار هم قرار بده، (من که خوشم اومد)
و داستان یک تم روان و سلیس و رو به جلو داره، ازش انتظار یک هیجان شگرف رو نداشته باشید،

شاید تنها نکته‌ی منفی که داستان داشت این بود که شخص اول مرد داستان بعد از ناکامی در رسیدن به عشقش به تنوع طلبی و از این مورد به اون مورد و حتی زنان شوهر دار و خلاصه انواع و اقسام روابط نامشروع کشیده میشه و خب نه تنها با فرهنگ ما که فکر میکنم با فرهنگ خود فرنگیا هم این موارد قفل باشه 😂😂🤷🏻

اگه از این قسمت ماجرا فاکتور بگیرید،
مابقی داستان یک عاشقانه ی سرشار از وفاداری و عشق و محبت رو با گذشت 53 سال و 7 ماه و 11 روز و شب به نمایش میگذاره با تمام فراز و نشیب های یک زندگی واقعی که الحق و الانصاف مارکز خوب تونسته بود اونو به نمایش بگذاره...

ترجیحا سن های بالا بخونن 🥲🥲🥲
پایین باشین حوصله اتونو سر میبره 😁😁
        

45

17

33