معرفی کتاب راز آن درخت: بر اساس حکایتی از مثنوی مولوی اثر مصطفی رحماندوست
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
در روزگار قدیم مردی زندگی می کرد که سال ها دست به دعا برداشته بود تا خدا بدون هیچ رنج و زحمتی به او ثروتی بسیار اما حلال بدهد. تا این که روزی گاوی رم کرده درخانه اش را شکست و وارد شد. مرد به گمان این که دعایش مستجاب شده، گاو را کشت و گوشت آن را میان مردم قسمت کرد. صاحب گاو از مرد شکایت کرد و او را نزد حضرت داوود (ع) برد. حضرت داوود (ع) پس از شنیدن ماجرا، حق را به صاحب گاو داد. مرد متهم دل شکسته رو به حضرت داوود (ع) کرد و گفت تو هم مانند آن ها هستی. حضرت داوود (ع) برای حل ماجرا یک روز فرصت خواست. روز بعد از صاحب گاو خواست که مرد را ببخشد تا رازش پنهان بماند، ولی صاحب گاو نپذیرفت. حضرت داوود (ع) آنان را به زیر درختی برد و توضیح داد سال ها قبل این مرد، شاگرد پدر مرد متهم بوده ولی او را به طمع پول و ثروتش کشته است و زیر درخت دفن کرده و به مردم گفته است که او توسط گرگ دریده شده است. سپس از مال او برای خود زندگی راحتی آماده کرده است. پس گاو و تمام اموال مرد به متهم تعلق دارد و او آزاد است.
یادداشتها