معرفی کتاب با بهار اثر سیمین جلالی

در حال خواندن
0
خواندهام
2
خواهم خواند
0
توضیحات
بهاره دختری است محروم از وجود پر نعمت پدر و مادر،در این برهوت تنهایی و بی کسی دستی گرم و صمیمی به سویش دراز می شود، بی هیچ چشم داشتی. بهاره در تردید و دودلی گرفتار است اگر به گرمای این دست پاسخ مثبت بدهد باید محمود را فراموش کند و اگر نه ،به کجا پناه ببرد.زیر پلکهای خسته اش جستجو می کند و با خود می گوید :چقدر شنیدن لفظ دخترم از زبان او شیرین و جداب است خدا کند باز هم مرا به همین نام بخواند .در خیال با خود می گوید :این بار دنیا روی خوشش را به من نشان خواهد داد من هم از خوشبختی سهمی دارم که در کنار سید برایم فراهم می شود.اما هنوز تا رسیدن به قله های خوشبختی می باید کوچه پس کوچه های بسیاری را طی کند شاید در انتها آنچه نصیبش می شود شگفت انگیز باشد و حیرت زده اش کند.