حاکم شهری در روزمرگی غرق شده و احساس می کند تمام روزها مثل هم هستند، به همین دلیل سعی می کند، کاری انجام دهد که کمی تازگی داشته باشد. در نتیجه ی همین افکار دستور می دهد یک روز از تقویم کنده و به فراموشی سپرده شود. تاریخ به صورت اتفاقی مشخص و انتخاب شده و دستور فراموشی آن صادر می گردد. اما بر حسب تصادف این روز دقیقا تاریخ سالگرد ساخته شدن شهر است. حاکم به هیچ عنوان حاضر به تغییر دستور نیست و همین امر باعث شیوع یک بیماری در شهر می گردد که مردم با ابتلا به آن دچار درد و ضعف شده و پس از آن شروع به فراموش کردن روزها می کنند. در پایان آهسته آهسته همه ی شهر همراه با خود حاکم در فراموشی فرو رفته و از بین می روند. نمایش نامه در 14 صحنه تنظیم شده و شخصیت های آن عبارت اند از: نقاب  دار اول منشی، نقاب دار دوم مشاور ویژه سپس حاکم، مهندس شهر، مورخ، شاعر، زن سیاه پوش، دختر و پسر.