مریم و نازپری

مریم و نازپری

مریم و نازپری

فرح روزی طلب و 3 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

«مریم»، پنجره اتاقش را باز کرد و خرده های نان را روی لبه پنجره ریخت ظرف کوچک آب را همانجا گذاشت، خانه آن ها در طبقه چهارم بود برای همین به راحتی می توانست لانه پرنده ها را روی درخت چنار کوچه ببیند. «پریِ پرواز» پرنده ها را صدا کرد و گفت بالاخره مریم از مدرسه رسید. پرنده ها که گرسنه و تشنه بودند با دیدن مریم خوشحال شدند و با اجازه پریِ پرواز به کنار پنجره پرواز کردند. مریم برای تک تک پرنده ها اسم گذاشته بود و... .