معرفی کتاب فکر می کنم پس بازی می کنم اثر آندرئا پیرلو مترجم سامان زمان زاده

فکر می کنم پس بازی می کنم

فکر می کنم پس بازی می کنم

آندرئا پیرلو و 2 نفر دیگر
1.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

شابک
9786007033449
تعداد صفحات
200
تاریخ انتشار
1394/8/27

توضیحات

        
سال 2004 که در میلان بازی می کردم، برای بازی برگشت مرحله ی یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان به اسپانیا سفر کرده بودیم. بازی رفت را در سن سیرو 4001 برده بودیم و احتمال این که به مرحله ی بعد صعود نکنیم، تقریبا معادل این بود که گنارو گتوزو دکترای هنرهای زیبا بگیرد. ما به نیمه نهایی فکر می کردیم و حتی قبل از پرواز به گالیسیا همه چیز را تمام شده می دانستیم. صعود جامه ای بود که خیاط سرنوشت به قامت ما دوخته بود، ولی خب، حساب دو چیز را نکرده بودیم؛ اول این که خیاط سرنوشت ممکن است دیوانه باشد و دوم این که بازیکنان ما دچار نسیان دسته جمعی شوند؛ تک تک بازیکنان و همه در یک زمان. غیرممکن به حقیقت پیوست، ما فراموش کرده بودیم چطور باید فوتبال بازی کنیم و مسابقه 0-4 به نفع آنها تمام شد...
از متن کتاب

      

یادداشت‌ها

          تماشای فوتبال به صورت مداوم هیچ وقت برایم منطقی به نظر نمی رسد. اتلاف وقت است. مگر پای یک بازی فوق العاده در میان باشد مثل همین بازی اخیر بارسلونا مقابل پاریسن ژرمن و شگفت انگیزترین comeback تاریخ فوتبال یا آن نمایش مسخ کننده مسی پس از دبل مقابل رئال مادرید در سانتیاگوبرنابئو.
تماشای فوتبال به نظرم اتلاف وقت است مگر پای یک بازیکن فوق العاده در میان باشد؛ یک نقاش که هزینه خرید قلم را ندارد و ترجیح می دهد به جای دست با پا نقاشی کند؛ آندره آ پیرلو.
پیرلو را از کودکی دوست داشتم به خاطر موهای بلندش، ته ریش صورتش و پیراهن آبی اش که رنگ مورد علاقه من بود. همیشه به این فکر می کردم که پیرلو خاص است؛ خاص تر از همه بازیکنان فوتبال. آندره در فوتبال برایم نماد تفکر بود بر خلاف غریزه که این روزها نماد بی چون و چرایش مسی است. همیشه به این فکر می کنم که اگر این دو مدل کنار هم قرار گیرند چه افسانه ای به وقوع خواهد پیوست. افسوس که افسانه های من کمتر رنگ حقیقت می گیرد.
تصوراتم درباره پیرلو کاملا درست بود. برای فهمش لازم نبود ۲۰ فصل کتابش را بخوانم؛ نگاه گذرا به عنوان کتاب کافی بود تادمن را عقب عقب به انتشارات کتاب آمه در نمایشگاه کتاب برگرداند. اکراه و تردید در خواندن کتاب خاطرات یک فوتبالیست باعث شد کتاب را برگردانم و پشت جلد را بخوانم: اشتباه نکرده بودم. پیرلو همان شاعر نقاش فیلسوف است که به زبان فوتبال سخن می گوید.
۲۰ فصل زمان لازم بود تا پیرلو به زبان آدمیزاد سخن بگوید: "من فکر کردن را خوب بلدم. متنفرم از این که دیگران به من نگاه کنند و در این تله بیفتند و با خود بگویند فوتبالیسته دیگه! اگه از مغزش تست بگیریم، کلا فعالیتی نشون نمی ده. در واقع شاید تعدادی فوتبالیست احمق داشته باشیم- که داریم و من خودم چند تا از آن ها را می شناسم- اما به همان نسبت نقشه بردار، معمار، معلم، موزیسین، روزنامه نگار(باز به اندازه کافی می شناسم)، داروساز و قصاب هم داریم که آی کیویی در حد تخته سنگ دارند. به طور کلی خود را انسان روشنی می دانم. در مورد هر چیزی ایده ای دارم و از این که ابرازش کنم، از آن دفاع کنم یا حتی اگر لازم شد بالای پشت بام بروم و فریادش بزنم، ابایی ندارم". 
        

0