عطر آبان
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
1
توضیحات
خاطرات شهید عبدالرحیم عامری گزیده ای از متن کتاب عطر آبان: باورکردنی نبود. عبدالرحیم… عبدالرحیم آنسوتر در خاک و خون غرفه بود. پاهایم قدرت حرکت و ایستادن نداشت. چهاردستوپا خودم را رساندم به عبدالرحیم. نگاه کردم. ترکش به پایش خورده بود. بر اثر موج انفجار سرش اذیت شده بود. خون در گوشهایش لخته شده بود. رنگی به رخ نداشت. خون زیادی از دست داده بود. در گودالی قرار داشت. زیر پاشنه پای سالمش اثر کنده شدن بود. یا از درد این کار را کرده بود یا جان دادن. نمیدانم... دست بزرگ و پینهبستهاش روی سینه پهن و مردانهاش قرار داشت. عکسی در دستش مچاله شده بود. عکس را گرفتم. عکس خانوادگیاش بود. عکسی با همسر و پنج دخترش… ماه آبان برایم عطر شهدا را میدهد.