معرفی کتاب صدسال تنهایی اثر گابریل گارسیا مارکز مترجم جلال کوثری

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
3
خواهم خواند
1
توضیحات
تمام شب بیدار بود و درد زخم هایش عذابش میداد. سحرگاه نزدیک بود، ص ای قدمهایی از راهرو به گوش میرسید. با خود گفت: دارند میآیند، بی دلیل خوزه به ذهنش خطور کرد که در آن لحظه زیر درخت بلوط در حال فکر کردن به پسر است. نه میترسید و نه دلتنگش بود. از این خشمگین بود که مرگ اجباریاش مجال اندیشیدن به انتهای آنچه که ناتمام گذاشته بود را نمیداد. در اتاق بازشد و نگهبان با قوری قهوه وارد اتاق شد. فردای آن روز همان ساعت اوضاع مانند همان لحظه بود.