خودم را گوشه ای جا گذاشتم انگار!
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
2
خواهم خواند
1
توضیحات
این کتاب، داستان زندگی دختری است که علاقة بسیار زیادی به شعر و شاعری دارد و خود را به تک درختی تنها تشبیه می کند. وی تحصیلات دانشگاهی خود را به پایان رسانده و چون از سبک ازدواج های سنتی بیزار است، از تمامی پیشنهادها سرباز می زند و در ذهن خود در انتظار فردی خاص است و برای او شعر می گوید. او از تهران و زندگی در دود و ترافیک متنفر است، ولی به دلیل اصرار برادرش و همسر وی ناچار به تهران می رود تا همسر وی از تنهایی رنج نبرد؛ به این امید که از تهران بازگردد، ولی روزی برادرش در یک شرکت به عنوان مترجم برای او کار پیدا می کند و او در تهران ماندگار می شود و این امر ماجراهای تازه ای را برای او رقم می زند.