معرفی کتاب لندنی های تنها اثر ساموئل سلون مترجم امیر یدالله پور

لندنی های تنها

لندنی های تنها

ساموئل سلون و 2 نفر دیگر
4.2
3 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

2

ناشر
بان
شابک
9786226414463
تعداد صفحات
152
تاریخ انتشار
1399/1/2

توضیحات

        لندنی های تنها، روایت زندگی موزز آلئوتا، مهاجری از ترینیداد همراه با دوستان سیاه پوستش هست که بر اساس قوانین سال های پس از جنگ، دسته دسته به اروپا مهاجرت کردند؛ اروپای جنگ زده را باز ساختند و سپس بر اساس همان قوانین، به کشورهای خود رخت کشیدند. ساموئل سلون، خود یکی از مهاجران آن سال ها بود و بسیاری از نوشته هایش حاصل همین تجربه ی زیستن در شهری عظیم و ژانوس وار است.
      

یادداشت‌ها

          فهمیده‌م که من به _تقریبا_ هیچ کتابی امتیاز کامل نمی‌دم چون به نظرم همیشه کتاب جا داشت که بهتر نوشته بشه و همیشه من جا دارم که مخاطب بهتری باشم!
اما بعد؛
بعد از همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها، دومین کتابیه که توی ژانر ادبیات مهاجرت می‌خونم. من تکلیفم با کتابی که ذکر کردم کامل مشخص نشده و براش یادداشت دقیقی هم ننوشتم اما به تقریب این کتاب رو بیش از اون دوست دارم. لحن صمیمی‌تری داشت که مرهون نگاه دقیق و عینی نویسنده‌س و بعد، دقت و موفقیت مترجم توی ترجمه. یداله‌پور توضیح می‌ده که چرا ترجمه کتاب لِم خاصی داشته و حتی اعتراف می‌کنه که جا داشت بهتر ترجمه کنه، و من هم حس می‌کنم لحن کتاب هنوز جا داشت شکسته‌تر بشه؛ اما همین‌قدرش هم عالی در اومده بود، روون و بی‌ هیچ دست‌اندازی.
شخصیت‌ها خوب پرداخته شدن و هر بار درباره هر کدوم می‌خونی، انگار که به تماشاش نشستی.
کتاب مسیرهای متفاوتی رو از خلال شخصیت‌ها طی می‌کنه تا به یه مقصد مشترک برسه؛ یکشنبه صبح‌ها، جمعیت مهاجرهای سیاهی که تو یه اتاق تنگ تو لندن دور هم جمع شده‌ان و هنوز نفهمیدن از زندگی چی می‌خوان. آدمایی که از خونه و خونواده دور افتادن و حالا همه‌جا دنبال جایی می گردن که بهشون حس توی خونه بودن و کسی بودن بده! 
کتاب هم تعریضی به نژادپرستیه و هم مصیبت‌خون دچار شدن به مهاجرت. آدمایی که از هند غربی برای زندگی بهتر اومدن لندن و حالا تمام زندگیشون جوریه که هرچی نویسنده توش عمیق‌تر می‌شه، انگار بیشتر تو سطح گیر می‌کنه. و نه، دارن زندگی نمی‌کنن. کتاب اما داره زندگی می‌کنه، و پرجنب‌وجوش و جون‌داره. 
دوستش داشتم. و هنوز بلد نیستم نقد حرفه‌ای بنویسم!
        

14