ماجراهای جورج میمون بازیگوش: خواب
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
جورج یک میمون کوچولوی خوب و بازیگوش بود. او با دوستش، آقایی که کلاه زرد داشت، بعد از یک روز طولانی در شهربازی به خانه برگشتند. جورج خسته بود و به روزی که گذشته بود، فکر کرد. مدیر باغ وحش به او گفته بود دست های تو برای گرفتن خرگوش خیلی کوچک هستند. او به علت کوچکی نتوانسته بود سوار ترن شود و کارهایی را به علت کوچک بودن، نتوانسته بود انجام دهد. او به خواب عمیقی رفت، جورج خواب دید که به باغ وحش برگشته است، ولی این بار، باغ وحش متفاوت و کوچک تر از قبل بود. در واقع همه چیز کوچک شده بود، و جورج بیش از حد بزرگ شده بود. این کتاب از ماجراهای جورج میمون بازیگوش، برای دو گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.