باختر در نزدیکی دشتان

باختر در نزدیکی دشتان

باختر در نزدیکی دشتان

حجت بداغی و 1 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

شیر آب هم داشت، گرچه، نه شلنگ داشتن ظرفی مثل آفتابه - یادش آمد که دفعه اول که از فشار قضای حاجت، دست به دیوار دور این تاریکی می گشت، پیدا کردن این راهرو و این اتاقک، برایش حس زایش داشت. توأمان، آنچه در لحظه دفع، مادر تحمل می کند و آنچه فرزند در لحظه خروج؛ اما در میانه کارش یادش به آب افتاد؛ مثل این بود که بچه متولد شده باشد، اما ناف را نبرده باشند.