13 حکایت شیرین از طهران

13 حکایت شیرین از طهران

13 حکایت شیرین از طهران

4.0
2 نفر |
1 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

2

یکی از ماجراهای شنیدنی طهران، عروسی دختر مظفرالدین شاه با پسرعمویش بود. رئیس تشریفات دربار می خواست این ضرب المثل ایرانی را ثابت کند که «عقد دخترعمو و پسرعمو در آسمان بسته شده»، در نتیجه دستور داد از شمس العماره که دختر شاه آنجا زندگی می کرد، تا خانه ی داماد که سیصد متری عمارت شاهدخت بود، سیم بکشند و عروس سوار بر نقاله به خانه ی داماد برود. اما دختر شاه به دلیل ترس راضی به انجام این کار نشد و با کالسکه به خانه ی شوهر رفت. این عروسی یکی از مراسم باشکوهی بود که در دارالخلافه رخ داده بود و هشت شبانه روز به طول انجامید. بعد از اتمام عروسی، دختر شاه با اصرار از داماد خواست که هر دو طرف، عیب و ایرادشان را بدون رودربایستی به یکدیگر بگویند. داماد طفره می رفت اما عروس پیشقدم شد. به قول تهرانی ها نه گذاشت، نه برداشت و رک و پوست کنده به داماد گفت... -همراه با فایل صوتی گویندگان: علیرضا حائری، ستاره حاجی زاده

یادداشت‌های مرتبط به 13 حکایت شیرین از طهران

          جلد اول چندگانه فرزانه نیک روح‌متین که قرار است در چند مجلد خاطرات تهران از وقتی که طهران کوچک بود تا به امروز روایت کند، منتشر شد. «۱۳ حکایت شیرین از طهران» دارای ۱۲ داستان از خصوصیات تهران و تاریخ آن است و از بخش‌هایی مثل «سرشناس‌ترین گربه طهران»،«خرافه بخت گشای دختران»،«تب گرامافون»،«اولین بنای مرتفع طهران»،«ارج و قرب گل نزد طهرانی‌ها»،«تفریح و سرگرمی طهرانی‌ها»،«مجازات‌های عجیب وغریب» و... تشکیل شده. بخش سیزدهم آن هم خود ۱۳ روایت کوتاه از ماجراهایی است که در تهران تفاق افتاده و قبلا چندان به آن‌ها پرداخته نشده بود. نویسنده سعی کرده در این کتاب به جای تاریخ‌نگاری ماجراهای بامزه‌ای را که خیلی‌ها شاید از آن‌ها بی خبر باشند، جمع‌آوری کند و در قالب روایت‌های کوتاهی از تهران ارائه دهد؛ مثلا در بخش«خرافه‌ی بخت گشایی دختران» به داستان پیراهن مراد اشاره کرده، رسمی که در تهران قدیم بسیار رواج داشته: «روز بیست و هفتم ماه رمضان به روز پیراهن مراد معروف بود. در این روز دختران دم‌بخت باید با پارچه‌ای که از پول گدایی به دست آورده بودند، پیراهن می‌دوختند و اعتقاد داشتند با پوشیدنش به هر مرادی که دارند، می‌رسند.» نویسنده‌ی این کتاب که سابقه‌ی کار در مطبوعات را هم دارد به گفته‌ی خودش، برای نگارش این اثر اسناد مطبوعاتی و کتاب‌های تاریخی زیادی را مطالعه کرده است و برای محکم کاری برای کسب اطلاعات بیشتر در رابطه با موضوع به محل روایت داستان رفته و گزارش میدانی و گفت‌وگو با مردم منطقه را هم چاشنی تحقیقاتش کرده و همچنین گفت‌وگوهایی با چهره‌های قدیمی تهران مانند زنده یاد سعدی افشار، زنده یاد مرتضی احمدی و داریوش اسدزاده و همچنین تاریخ ‍پژوهانی مانند داریوش شهبازی، سیروس سعدوندیان و خسرو معتضد انجام داده است. این کتاب با مقدمه‌ای از داریوش شهبازی همراه یک لوح فشرده توسط انتشارات ۱۳ منتشر شده است. در این فایل صوتی که توسط علیرضا حائری و ستاره حاجی زاده اجرا شده، تمام ۱۳ حکایت کتاب قابل شنیدن است. درقسمتی از این کتاب می‌خوانیم: «احتمالا بارها در فیلم‌ها و کتاب‌ها اصطلاح قهوه قجری را شنیده و دیده‌اید و شاید گمان کرده‌اید قهوه قجری شوخی تاریخی است که ورد زبان برخی شده است ...»

به قلم فائزه خابوری، شماره‌ی ۵۱۰ همشهری جوان، ۱۳ تیر ۹۴
        

1