معرفی کتاب تقاص برادری اثر ناصر نخزری مقدم

در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
یادش نمی آید برای مدتی طولانی جایی ایستاده و لباس نو تنش بوده تا جایی که می داند و یادش می آید سالی یک دست لباس بیشتر نخواسته برایش بخرند. ازول گشتن در خیابان ها هیچ گاه خوشش نیامده است. پدرش بارها به او گفته هرکس سرکوچه بایستد و دید بزند، همه ی مردم فکر می کنند او لاتی آسمان جل است. هروقت پسر دانشجوی همسایه شان در زمان کودکی اش می پرسید دوست داری لات باشی یا لوطی، با لبخندی روی لب پاسخ می داد لوطی. (از متن رمان)
یادداشتها