این کتاب مشتمل بر افسانه های افغانی با عنوان های «پیرمرد و پیرزن»، «لب لبان»، «دختر دهقان»، «بهلول دانا»، «افلاطون و شاگرد او» و... می باشد. در افسانه «بابو خارکش و دخترانش»، «بابو»، خارکشی است که هفت دختر دارد. او هر شب که به خانه بازمی گردد به جای روی خوش، با تقاضاهای بی شمار دخترانش روبه رو می شود که نمی تواند آن ها را برآورده کند. یک روز بابو به همراه دخترانش راهی صحرا می شود و آن ها را به بهانه یافتن پول در صحرا تنها می گذارد و بازمی گردد. دخترها شب هنگام به دنبال سرپناهی می گردند تا طعمه گرگ ها نشوند. آن ها سردابی یافته از آن پایین می روند و به خانه ای مجلل می رسند و... .