تمام گمشده های دنیا
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
در دلش هزار کارِ نکرده و هزار حرفِ نزده مانده بود و آه که این لعنتی های سر دلش مانده، نمی گذاشتند سرش را بگذارد و بمیرد!سال ها بود که احساس می کرد تا یاسر پیدایش نشود و تا این عشق و این نفرت را پرت نکند توی صورت او، این نفس ها که می آید و می رود شکنجه می ماند و تمام نمی شود.