از زمانی که والدین سابرینا و دافنه گریم ربوده شده اند، این اولین بار است که به زادگاهشان، نیویورک، باز میگردند تا خانواده ی پاک را بیابند، اما چیزهایی که کارآگاه های افسانه ای با آن روبرو می شوند بیش از حد انتظارشان است: پدر خواننده های مسلط به چوب دستی، دزدان دریایی خوش لباس وال استریت، کوتوله های مترو دزد، و از همه بدتر، قاتلی که در میان این جاودانه های شهرنشین پنهان شده است. این شهری نیست که سابرینا به خاطر داشت، جایی که روزهایی شاد و طبیعی را به همراه خانواده اش در آن سپری کرده بود. حتی خاطرات والدینش نیز با واقعیت فاصله دارند. هنگامی که خواهران گریم مرگ جاودانه ی مهمی را کشف می کنند، می فهمند که مادرشان رازی را از آنها پنهان کرده که می تواند آن ها را به قلب سازمان شیطانی سرخ دست برساند.