یک شغل نان و آب دار

یک شغل نان و آب دار

یک شغل نان و آب دار

حمید گروگان و 1 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

در میان یک دشت سرسبز در نزدیکی یک رودخانه، کلبه ای بود و جوانی در آن زندگی می کرد. جوان در تکه زمین کنار کلبه اش کمی گندم می کاشت، تابستان ها گندم هایش را می چید و خوشه خوشه در انبار می گذاشت ، او یک بز، یک سگ، یک مرغ و یک خروس و یک گربه ملوس هم داشت. جوان سال ها بود که در این کلبه زندگی آرامی داشت؛ تا اینکه یک روز شنید آن طرف رودخانه نزدیک روستا برای زندگی مناسب تر است و می تواند در آنجا کار بهتری پیدا کند. او تصمیم گرفت وسایلش را جمع کند و به کنار رودخانه ببرد و سپس به آن طرف روستا برود اما... .