افسانه ی بابایاگا

افسانه ی بابایاگا

افسانه ی بابایاگا

سوفی اندرسون و 3 نفر دیگر
4.8
3 نفر |
0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

7

خواهم خواند

4

:مارینکا دلش یک زندگی عادی می خواهد، دلش می خواهد خانه ای معمولی داشته باشد و سال ها یک جای ثابت زندگی کند تا بتواند برای خودش دوستانی دست وپا کند. اما خانه ی دخترک قصه ی ما یک جفت پای مرغی دارد که دوسه باری در سال، بی آن که از قبل بگوید، نیمه های شب روی پاهایش بلند می شود، راهش را می گیرد و می رود.خب، آخر مادربزرگ مارینکا یک بابایاگا است که دست مردگان را می گیرد و آن ها را از دروازه یاین دنیا به آن دنیا می فرستد. مارینکا دلش می خواهد سرنوشتش را تغییر بدهد. او دوست ندارد بابایاگای بعدی باشد. اما به نظر می رسد این خانه ی پامرغی، خواب دیگری برای او دیده...

لیست‌های مرتبط به افسانه ی بابایاگا