بی تو بیتابم
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
ذهنم به خاطرات زمان های دورمان روانه شد.عین یک بیننده،بی طرف نظاره گر بودم.دانشجویی بی خیال و فارغ از هرچیز دوستان خوب وعالی محوطه دانشکده شیطنت های سر کلاس علی،سعیدو...ناگهان لبخندم تلخ شد،نفری آمد که نباید می آمد فرزاد.کاش هیچوقت نیامده بود،کاش هیچوقت ندیده بودمش،کاش با بچه ها سر آن ترم تابستانی به توافق نرسیده بودیم...