طعم تلخ خرما

طعم تلخ خرما

طعم تلخ خرما

مهناز فتاحی و 1 نفر دیگر
4.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

شابک
9789647243070
تعداد صفحات
32
تاریخ انتشار
1387/7/27

توضیحات

        ما در روستایی در خرم شهر زندگی می کردیم. در همان روزهایی که جنگ شروع شده بود پدرم مجبور شد تا به جبهه برود. دیر به دیر او را می دیدم. صدای خمپاره ها روز به روز نزدیک تر می شد تا این که یک روز دایی به خانه مان آمد و با هم به خانه مادربزرگ رفتیم. مادر طلاهایش را فروخت تا توانستیم در کرمان شاه یک خانه بخریم. مدرسه ام عوض شده بود، ما جنگ زده بودیم و بچه های کلاس طوری به من نگاه می کردند که انگار بیماری خاصی دارم. طولی نکشید تا آن جا را هم بمباران کردند. باز هم مجبور شدیم به خانه مادربزرگ برویم. روزی پدر آمد، اما دیگر لبخندی نمی زند حالش خیلی بد شد. عمه و مادرم او را به تهران بردند چند روز بعد ما هم رفتیم. به پدر گفتم: چرا موهایت ریخته است، گفت: چیزی نیست به خاطر شیمی درمانی است تا حالم خوب شود. فردای آن روز به خانه مادربزرگ برگشتیم. در را زدند و خبر شهادت پدر را رساندند. دنیا پیش چشمان من تیره و تار شد. پس از این ماجرا من و مادرم و دیگر خواهر و برادرانم به شهرمان بازگشتیم؛ حالا مثل خرابه بود. همگی روی خاک ها نشستیم و بدون خجالت گریه کردیم. کتاب دربردارنده  خاطرات نگارنده از سال های آغازین جنگ و اشغال خرمشهر در قالب داستان است. وی در آن زمان در کلاس پنجم دبستان تحصیل می کرد.
      

لیست‌های مرتبط به طعم تلخ خرما

یادداشت‌ها