داستانهای هزار و یک شب: حکایت گوژپشت و خیاط
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
در این کتاب، افسانه ای از «هزار و یک شب» درج شده است. کتاب حاضر، چهارمین مجلد از مجموعة «داستان های هزار و یک شب برای کودکان و نوجوانان» است و در آن حکایت خیاط ثروتمندی آمده که شبی «گوژپشتی» را دیده و برای شام به خانة خود دعوت می کند. مرد گوژپشت با خوردن ماهی، تیغی در گلویش گیر کرده و می میرد. خیاط از ترس وی را در حیاط خانة طبیبی رها کرده و می گریزد. طبیب، هنگامی که می خواهد به معاینة گوژپشت بپردازد، او را لگد می کند و بعد تصور می کند که مرد از لگد او مرده، بنابراین وی را در کوچه رها می کند. مرد مسیحی ای که از حمام بیرون آمده با این تصور که گوژپشت دزد است وی را کتک می زند. در همین هنگام نگهبانی از راه می رسد و به تصور این که مسیحی قاتل گوژپشت است او را به نزد حاکم می برد. در پایان داستان همگی متوجه می شوند که مرد گوژپشت نمرده بلکه بیهوش شده بوده و با خارج شدن تیغ از گلویش به هوش می آید.