خط افق
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
ورق کاغذ، مثل پرچمی در وزش بادی نیرومند و به سان لکه روشن و ترق و تروق کنان شناور شده و در جهت مخالف شبی بود که فرا می رسید. مدت طولانی به آن نگاه کرد و خط جدیدی بین ورق کاغذ قرار گرفت، که در تاریک روشن و خط افق تکان می خورد و اندک اندک در ظلمات ناپدید می شد. او به آرامی و در حالی که واقعا خیلی خسته بود، از جای خود بلند شد آنگاه آرام و با خستگی دست خود را به سوی تخت خواب اش راهنمایی کرد. دقیقا مثل وقتی که بچه بود.